... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

؟

کدام درست تر یا بهتراست:

روابط انسانی با نقشه و سیاست یا روابط رو و طبیعی!؟

---------------

اصلا مگه فرقی هم میکنه، جون به جونت کنند بازم سیاست بلد نمیشی که نمیشی!!

نظرات 9 + ارسال نظر
00:00:48 جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 http://000048.blogsky.com

na farghi nemikone

آق داداش جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:50

ای باریکلا آبجی جون ! این به همون جون به جون کردن و بلد شدن مربوطه . نه به بهتر و بدتر !

خب شاید اگه درست تر نادرست تری اش را بدانیم بلد بشیم.

حسنا شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:36

سیاست میاست بلد نیستم رفیق...

الحق که رفیق خودمییییییییییی!

بهرام شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:38 http://pargar6.persianblog.ir

هر دوی این شیوه ها، در زمانها و مواردی برای نوعی از رفتارها ضروری است. مثلا مادر با کودک نوزادش باید حداقل تا سه سالگی بسیار طبیعی رفتار کند و صرفا عشق بدهد و کاری به تربیت نداشته باشد اما پس ازین دوران است که باید بداند که چگونه تربیتی برای هماهنگ کردن این کودکم با جامعه به او بدهد.
همچنانکه رفتارهای حسابگرانه و از روی سیاست در راوابط عاطفی مخرب است ، در بسیاری از موارد اجتماعی هم رفتار طبیعی امری ویرانگر است، چرا که دیگران چنینی نیستند.
باید هر دو را آموخت علاوه بر اینکه "مورد بکار بردنشان کجاست" را نیز.

خب یعنی رفتار با سیاست اصل اولیه نیست پس!؟

فاطمه شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:53

طبیعی خوبه ولی باید سیاست هم بلد بود به قول حضرت علی بسیار ی می پندارند که کارشان را خوب بلد هستند در صورتی که با سیاست و حیله گری امور خود را پیش می برند به خدا قسم که اگر من هم با سیاست کار خود را بخواهم انجام دهم زرنگتر از اینان هستم. تو هم که کشتی مارو با این دوستات. بزرگواری بفرمایید و ببخشید.

مگه چه شونه !؟

آق داداش شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:49

دِ نه دِ! ا گر راست میگی تا حالا چند تا چیز یاد گرفتی از خوب و بد که قبل از یادگرفتنش به بهتر و بدترش فکر کردی ؟؟؟ جووون اون ننت راست بگو !!!! بابا ما رو گرفتی ؟ حالا واسمون جواب ردیف میکنی که شاید بهتر باشه ؟ خانم خانما راست حسینیش ما ادمهای یک نخ وسط یک کلاف ، کلا بلدبم خودمون رو گول بزنیم . اره آبجی .

خیلی چیزا ... باوربفرمایید!

فاطمه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:43

ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده
عمر آینده بهشت اما...آه بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته است زیرا یکی از دریچه ها بسته است
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد.

وری وری بیوتیفول بود فاطمه جانم.

آق داداش یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:26

ما اول عاشق میشیم بعد میگیم ، عاشقمون دلیل داشته و دلیلش اینه و اونه ! آره بااااااااا . از هر هزارتا باور 800 تاش یا 801کیش مال عاطفه و علاقه و بابا خوبه و مامان گفته و دین مبین و کلام مجید فرموده و شاه خششون میاد و از این ها است آبجی جون . هزارتا باور نصفش مال انفعالات ما است . ما خیلی باحالیم . خوب اغلب بعد از خواسته . اما تو حرف ما همش از به و بهتر حرف میزینم جون شوما. واسهمینه که ما با حالیم. ما آدمیزاد گور به گور .

قبول
ولی من دراین مقطع حساس شدم بدانم به و بهتر کدوم است مگه چه اشکالی داره ... چرا کمک نمی کنید به و بهتر مشخص بشه من واقعا میخواهم بدانم اصل اولیه کدام است؛ سیاست یا طبیعت و آیا اصلا این سیاست آموختنی است !؟

فاطمه دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:10

من از کران محبت همین نشان دارم که استخوان شهیدان به ساحل افتاده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد