... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

مرز

بعضی تجربه ها گردبادند؛ واردشان بشوی زیر و رویت می کنند، قدری که دست و پا زنی تازه دستگیرت می شود مرزانسان تا کجاست؟ آیا انسان موجودی پیش بینی پذیراست؟ اصلا دردرون قاعده گل یا پوچ جای می گیرد؟


نظرات 21 + ارسال نظر
زهرا حسین زاده جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:44 http://kabotarechahi.persianblog.ir/

سلام بر دکتر ما لیلابانو!
من هم دلتنگم دیدنت را اما نمی دانم چرا این همه فاصله افتاده میان من و تو؟

سلام بر زهرای عزیز
شاید هردو خیلی غرق خود و حاشیه های خودیم.

zeinab جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:20

سلام دکی جوونم....به نظرم انسان موجود قابل پیش بینی نیست حتی خود انسان هم نمی تواند خودش را پیش بینی کند شرایطو اوضاع احوال در درگرگونی انسان بسیار تاثیر گذار است و انسان را طوری تغییر می دهد که خودش هم فکرش را نمی کند ...درست است که انسان موجود مختاری است ولی شرایط گاهی انسان را به شکل یک موجود مجبور عرفی در می آورد و باعث می شود که آن انسان به آن پیش بینی هایی که برای آینده اش کرده است نتواند جامه عمل بپوشاند....

سلام زینب جان
به نظرم اینکه انسان را پیش بینی ناپذیر می دانی با این نگاه که اورا در اصل مختار می دانی و اگرجبری هم حس می شود آنرا به لحاظ نگاه متداول (جبر عرفی) تفسیرمیکنی نه واقعیت امر ، تناسب و سازگاری وجود دارد. شاید تجربه فراز و فرود زندگی مان و جاهایی که برخلاف تصورمان ازآنها سردرمیاوریم بهترین شاهد فردی برای پذیرش اختیار آدمی باشند.

سمیرا جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:58

سلام
به نظرم تجربه معلول یک سلسله ای از علتهای ناقصه ست
و تازمانی که انسان به تنهایی علت تامه نباشد مسلما قابل پیش بینی نیست و نخواهدبود
و مطلب دیگه اینکه (البته شاید ربطی به این پست و منظور شما از گذاشتن این پست نداشته باشه!!)
ولی واقعیت اینه که در این گردباد تجربه ها و طوفان حوادث است که اشرف مخلوقات دوسره بودن خودشو نشون میده
مرزی از انسان آن چنان اوج میگیرد که ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی میشود و در کورس رقابت با ملائکه مقربین از آنان جلو میزند
و مرز دیگر تا قهقهرا سقوط میکند و دست حیوان زبان بسته را از پشت میبندد
و انسان در کشاکش بین این دو مرز است
گاهی به این سمت کشیده میشود و گاهی به آن سمت و گاهی هم آن وسط گیر میکند...
به نظرم انسان از لحاظ مرز تنزل و تصاعد روحی و معنوی حد نداره

سلام
حرفهایت را درجایی از همین تجربه معمول و جاری مان شاید بشود سراغ گرفت؛ شاید برای انسان فرا ملکی که ادعا کردی، نتوانیم مصداقی ازمیان جمع و جماعت آدمیزاد و ازراه استناد به دلایل قابل قبول برای همه و نیز همین تجربه های دردسترس عادی مان ، مشخص نماییم اما .... اما وجود انسانهای حیوان صفتی که بشریت را به تباهی کشاندند درتجربه عام بشری غیرقابل انکارو خدشه است.
می شود گفت هرانسان انبوهی از امکانات دارد که مسلم اگربخواهیم جهتشان را معین نماییم یا رو به پایین دارند یا رو به تعالی و رشد و انسان دراین میدان وسیع درحرکت و شدن است.

بهرام جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:17 http://pargar6.persianblog.ir

مرز انسان تا کجاست؟ هر "تجربه" در بیان مرز انسانی نظر خود را دارد، باید تمام تجربه های دنیا را داشت تا بدانیم مرز انسان تا کجاست؟ و همگان از مادر نزاده اند.
هر انسانی بخشی از پوچی ها را دارد و بخشی از "گل" ها را. هیچکس نیست که فقط یا گل باشد یا پوچ. همه ماها ترکیبی ازین دو هستیم.

موافقم ولی بقدری که زاده شده اند فهمی زاده اند.
بازم موافقم

کامکاس شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:11

اََََََ !!!! چقدر فیلسوف اینجان!!!؟ اوووووووه علت تامه !!! علل ناقصه!!! تجربه ناب ؟!
سلسه تنازل یافته حیات و سیر تصاعدی !!!!؟؟؟؟؟ موجود مختار !!! مجبور عرفی ؟؟؟؟؟؟!!!!!!
من همیشه فکر میکردم خنگی هم حد و مرزی داره ، ولی فلاسفه عالم و به خصوص فلاسفه ایرانی و اسلامی نشان داده که نه تنها برای خنگی و امر معتنابه خُلیت حد و مرزی نیست بلکه میتوان به خلیت توهم را هم اضافه کرد.

1- به لفظ و قلم این جماعت نگاه نکنید ؛ یکی شون حقوق جزایی است یکی شون کلامی- فلسفی و این جانب هم امر معتنا به پریشانی!!

2- من همیشه فکر می کردم توهم هم در درون دایره خلیت می گنجد.

zeinab شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:47

به به ..عجب کامکاس فیلسوف نمایی!!!!!!!!
لطفا صغری کبری قضیه ای که از اون این نتیجه عقیم رو گرفتید به طور مستدل و منطقی بفرمایید.!!!!!
البینه علی المدعی ....

زینب جان مرز حقوق را پاس بدار لطفا.

سمیرا شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:45

اولا کاش این جناب کامکاس برای ادعاشون دلیل منطقی می اوردند نه اینکه دست به دامن مغالطات بشوند...
ضمن اینکه ایشان به جای استدلال کردن انکار میکنند و بدون هیچ دلیل روشن و علمی به تخطئه علم شریف فلسفه به خصوص فلسفه اسلامی میپردازند....
که این نوع بحث کاملا غیر علمی و به دور از ادب و انصاف است
ثانیا همین که با این نظرات ایشان به این نتیجه رسیدند که خنگی و امر معتنابه خلیت حدو مرزی نداره به نوعی تایید همین مطلب است که انسان حدو مرزی نداره
وقتی انسان حدو مرز نداشته باشد اندیشه اش هم بی حد و مرز میشود
و این اندیشه انسان است که برای انسان یک اعتقاد خاص و به دنبال اعتقاد رفتار خاص را ایجاد میکند و به رفتار انسان شکل و جهت میدهد
که در کامنت خودشان این مطلب کاملا روشن است....

خواب نما یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:42

من هلاک این تیپ تجربه هایم تجربه هایی که آدم را هلاک می کنند

من هم یک جورایی .

اپیزود یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:45

انسان بهترین ترجمه برای واژه مرز است... انسانها خود مرز هستند... عین مرز

مرز چی؟

کامکاس یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:50

دید گفتم خنگی فلاسفه حد و مرز نداره !!!!
اخه تازه به دوران رسیده های فلسفی ! دکارتهای مونث اینده ، من از خلیت ذات فلسفی اندیشیدن میگم شما از ارائه کبری و استدلال و این حرفها میگید؟ همین کم استدلالی است برای اینکه مرز ندارد این خلیت ناب این شیوایی عزیز نفهمی ، این پندار جای دانش اماله کردن !!!
تازه داشته باشید این حرف رو که چون خنگی مرز نداره پس آدمی بی مرز است از جمله اندیشه اش !!! این آیکن خنده از ته اونجای آدم کجاست؟؟؟ من که پیدا نکردم. شما که حس توهمتون تابناک است و مرز نمیشناسد خودتون خنده های از صمیم هر کجای ما را توهم بفرمایید.
آخه فیلسوف تازه کار اومدی از فلسفه حمایت کنی رفتی تو دام فروید علیه الرحمه بابا بس کنید از این گنده گویی ها. این توهم دانش و فرهیختگی . چی بگم آخه ؟ لا الا حلوا!!!

راستی چرا بچه ها دنبال دلیل اند؟؟ مسلم از الغائات فلسفه نباید باشه چون زینب که انقدر با تاکید درپی صغری کبری می گردد اصلا فلسفه نخوانده تاجایی که من میدانم دیپلم تجربی داره ، دررشته حقوق جزا هم فک نکنم واحدی بنام فلسفه داشته باشند درمدت هم اتاقی بودن با من هم جز شعر و شاعری حلقه اتصالی باهم نداشتیم و عملا زمینه مسمومیت فلسفی منتفی بوده است.
آیا این گواه ان نیست که طلب دلیل امری مربوط به بشر و اندیشه بشری بطورعام است؟
من که می گم بچه ها حقشونه بدونند درکجای دایره توهم بسرمیبرند و چرا اونجان؟

اپیزود دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:37

مرز یعنی تفاوت
یعنی فاصله
یعنی جدایی
یعنی یکی نبودن
فرق داشتن
غریبه بودن...

کامکاس دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:57

راست میگی ها!!! بزار ببینم !؟آره حق با تو ست. با توضیحات شما معلوم شد که دلیل خواستن خیلی مهمه! خیلی خیلی . حتی از تلویزیون دیدن که دایم میبینیم و شستن سر و صورت که دایم میشوریم و حتی خالی کردن معده که دایم خالی میکنیم مهمتر است. یعنی لازم نیست حتما فیلسوف بود که خل بود ولی خب حقاً فیلسوف بودن به خل شدن کمک بیشتری میکند چون اصطلاحاتی در اختیار آدم میذاره که خلیتش را نفهمه. یعنی هر کاری که ما میکنیم ربطی به ذات عام ما نداره گاهی علت چیزی دیگر است .
خب حالا بریم سراغ سمیرا! در نرو دختر کاریت ندارم منظورم اینه که ببنیم چی به ما پروندی ! مثلا گفتی چرا مغلطه میکنم! خب تو بگرد انگیزه مرا پیدا کن و بنویس تا رفقایت کیف کنند . بعد زدی تو این که چرا علم شریف فلسفه را تخطئه میکنم تو که دنبال منطقی نفهمیدی که انتصاب شرافت به فلسفه یعنی چی ؟ این خودش سوگیری از اوله ؟ این یعنی من برات هرچی بگم دارم از شرافت این خلیت بزرگ تاریخ کم میکنم و تو زیر بار نمیری پس من مجبورم به جای منطق که جاش اینجا زیر کامنت نیست فقطداحساس بدی که از فلسفه پرونی های شما بهم دست میده منعکس کنم. بابا برید یه کم وزنه بزنید هوشتون بیاد بالا اینقدر مارو به زحمت نندازید. خواستی بحث فلسفی کنی بیا تهران تا یه دوتا چپ و راست بزنم تو گوشت تا حواست جمع بشه . یعنی با هم حرف بزنیم ببین چقدر از شرق و غرب عالم علیه این شرافت جنگیدند.بابا ما توبه کرده بودیم که دیگه با دختر جماعت هم کلام نشیم تا وقت زن گرفتنوم بشه . نشد که نشد. نمیزارن که اینا.

zeinab دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:21

من می خوام از شما چند تا انتقاد بکنم
1.اولا بحث کردن باید سالم باشه نه اینکه تخطئه کنی طرفتو..این همه فیلسوف اینجان اووووو....تازه به دوران رسیده های فلسفی....
2.توی بحث کردن بیشتر استدلال و منطق طرف براتون مهم باشه نه جنیست.
3.من احساس می کنم انسان به هر درجه علمی هم برسه نباید مغرور بشه چون اولا : این علم و دانش وابسته به ذات خدا و از جانب خداست و انسان مالک علم خودش نیس .دوما: همه چیز را همکگان دانند..
4.با کلمات و واژه های درست بحث کردن زیباتره. واژ ه نفهمیدی و ...خیلی قشنگ نیس. خداوند در قرآن می فرمایند : قل لعبادی یقولوا اللتی هی احسن...
5. اونجا که گفتم صغری و کبری قضیه تون و بگید منظورم این بود که به چه دلیل ادعای خلیت فلاسفه را می کنید.
6. استقرای ناقص کردن درست نیس صرف اینکه بعضی از فلاسفه طبق نظر شما خلن اینو نمیشه تعمیم داد همین دکی ما یک فیلسوف بسیار دانا و فهیمه...شاید خودتون هم پی برده باشین..
من احساس می کنم دردی که بعضی از ما انسانها به آن دچاریم همین تعمیم دادن و کلی نگری است...

رضا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:57

سلام بر بچه های پایین برره. نظر دادم وقی داشتم ارسالش می کردم اینترنت یه لحظه قطع شد اگه بهتون نرسید بگو تا دوباره تکرار مکررات کنم.
اگه میشه چند تا موضوع فقهی بگو تا واسه پایان نامه پیش نهاد بدم لطفا.

سلام
موضوعی که من پیشنهاد بدم بدردت نمیخورد نسرین جان(همون آقای رضا)!!

سمیرا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:35

سلام
اولا : اصولا در یک بحث علمی انگیزه طرفین (که یک امر کاملا درونیست ) مهم نیست و این که من بخواهم دنبال انگیزه شما بگردم قطعا کاریست بس بیهوده.....
و این همان پرداختن به انگیزه به جای انگیخته است
دوما : شما معتقدید که شرق و غرب عالم علیه فلسفه جنگیدند
حتما مستحضر هستید که تمام کسانی که در طول تاریخ ضد فلسفه بودند بازهم برای رد فلسفه متوسل به خود فلسفه میشدند و حتی ابزار رد فلسفه همان فلسفه است و با رد کردن فلسفه خودشان پایه گذار فلسفه ای جدید میشدند........
نمونه آن غزالی
فکر نمیکنم راه گریزی از فلسفه و تفلسف برای آدمی وجود داشته باشد
ضمنا قلم خوبی دارید البته اگر کمی ادب را هم چاشنی آن کنید بهتر هم میشود

کامکاس سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:35

آخ بیچاره شدم ، سوا شدم، خجالت زده شدم؛ مردم اصلا درسته از این همه متانت فهم و شیوایی کلام . یعنی میخوام بدونم با این همه بی تربیتی من بازم شما دست بردار نشدید؟ یه نفر یه نخی طنابی سیانوری چیزی بده من خودم رو موقتا بکشم !
ای دخترکان مودب ، واقعا شما فکر میکنید این حرفهای شما برای اولین بار به گوش این بدبخت بخت برگشته خورده ؟ ای بیچاره من که میخواستم با دو تا اشاره کمی هوشتون بیاد سرجاش ! اصلا از اول اشتباه کردم که امید بستم به هوش شما ها ! حالا چند تا اشاره
1- یادتون باشه عقل اندیشی و عقلانیت حتی از نوع بکر یونانی اش ربطی به فلسفی اندیشیدن ندارد. اگر از لفظ و اصطلاح فلسفه سود میبرید پس میدانید که داریم از یک چارچوب و قالب تفکر سخن میگوییم . من تحریزم همین نیفتادن در چارچوبهای رایج فلسفی بود. پس شبه نکن که از با فلسفه گریزی نیست.
2- وقتی من با تیکه و صد تا فش بهت میگم بگرد دنبال انگیزه تا رفقات کیف کنند یعنی چی ؟ یعنی اینکه انگیزه من به درد تو نمیخورده انگیزه پرس نباش ! حالا تو اومدی همین رو میخواهی به من بگی جوجه ماشینی؟ بابا به اشاره ها توجه کنید کمی! مردم از بس شاگرد تنبل به طورم خورد؟
3- کتاب بینش دینی سال چهارم تو خوب خوندی ها
4- من تعمیم ندادم و استقرای ناقص نکردم . بیان صفت و اثر کردم زینب خانوم کلاس اخلاق! الانم میگم در فلسفه امکان ظهور توهم بیشتر از سایر نحله های فکری است.
5- ضمنا من مودب بشو نیستم . من کامکاسم ، همین. حالا میخواهی بحث کنی بکن نمیخواهی به .... ولی جون مادرتون دیگه ادامه ندیدن چون میترسم در جلسه بعد درباره ضرب اعداد طبیعی برام بنویسید! همون چند آیه مبارکه که براتون ارسال و انزال کردم بسه برای آدم شدنتون، اما شاکراً و اما کفورا . برید رو همون ها کار کنید و ضمنا صبح ها کمی شیر و عسل بخورید و ظهر ها پروتئین کافی و فسفر (آب گوشت) و بعدش کمی وزنه بزنید و دمبل و هارتل ، کمی کتاب بخونید و ذهنوتن رو تقویت کنید. دیگه هم از موضع بالا برای من سخنرانی اخلاقی نکنید.

سمیرا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:32

سلام
خواستم به رضای مجازی یه موضوع برای پایان نامه پیشنهاد بدم که فکر میکنم خیلی جای کار داشته باشه
مباحث فقهی ترانس سکشوال ها در زمان هورمون تراپی متاسفانه گره کور فقهی این بچه هاست
که به گفته خودشون در زمان هورمون تراپی متاسفانه نمی دونن تابع چه احکامی باید باشن
حجه الاسلام کریمی نیا روی این مساله کار کردن ولی خود ts ها معتقدند هنوز جاهایی هست که مبهم مونده یا به صورت علمی کار نشده
به نظر موضوع جالب و جنجالی خواهد شد
موضوعی که تلفیقی از روان شناسی و پزشکی و فقه هست
امیدوارم که موضوع پیشنهادی به درد دوست خوبم آقا رضا !!!!! بخوره

تارا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:25

علیرغم این واقعیت که بعضی تجارب زندگی را زیر و رو می کنند ، در ورود به بسیاری از تجارب این خود انسان است که تصمیم می گیرد که شخصا تجربه ای را کسب کند یا از تجارب دیگران استفاده کند . اگر چه در چهارچوب ذهنی ما انسان غیر قابل پیش بینی است اما اگر تمام قطعات پازل جسمی و روحی وجود انسان را در جای خود قرار دهیم انسان ها 99درصد پیش بینی پذیر اند.و هر چقدر میزان شناخت ما از یک فرد حتی خودمان بیشتر باشد پیش بینی امکان پذیر تر است.

رضا چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:04

سلام. دومین باریه که دارم می نویسم و سند نمی شه. از بس اعصابم خورد شد یادم رفت چی بنویسم.
به نظر من انسان قابل پیش بینی است و خودش می تونه راهش را انتخاب کنه چون حق انتخاب و اختیار و چیزی مهم تر به اسم عقل دارد . پس می تونه انتخاب کنه که در چاه باشه یا در راه.
اما گردباد. آدمایی که راه را از چاه تشخیص میدن که بحثشون جداست.اما آدمایی مثل من باید گاهی در گردباد برن تا انسان بودن و مهم تر از اون انسانیت را بفهمند یعنی قدر انسان بودن خودشون را بدونن البته باید از این فرو رفتن در گردباد باید تجربه کسب کنن و عبرت بگیرن و تشخیص بدن که می خوان در قاعده گل یا پوچ ، گل باشن یا پوچ. پس بازم به نتیجه می رسیم که انسان قابل پیش بینی است.

اما شما فلاسفه: میشه هر بحثی را از دید فلسفی نبینین و نظر ندین؟

سلام
خب اگر فلاسفه عینکشان را همیشه همراه داشته باشند چی میشه ؟ چه مشکلی پیش خواهد آمد؟

حسنا چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:32

یک مستند دیدم با این مضمون که چه کسانی عاقل اند و چه کسانی دیوانه؟ به نظرم معیارهای مختلفی برای خنگی و غیر خنگی آدم ها وجود دارد. با عینک جادوگر شهر اوز، فقط می شود زمردی دید!

این که گفتی یعنی چی ؟

طیبه پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:53

سلام عزیزم .....آفرین به وب با مزه ات که هم رنگ و لعاب فلسفی دارد و هم رنگ و لعاب عرفی ...آفرین

سلام هم کلاسی عزیز
خوش آمدید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد