... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

تازه وارد 2

جنبه ادبیات «تازه وارد» را نداشتم سرازاورژانس و سرم و ... درآوردم....


درنگارش این پست، خوف این می رود مستحق برداشت های کلیشه ای مربوط به جنس دوم شوم؛ اینکه زنان را چه به تجربه فضاهای جدی، همان بهتر که بروند وبشورند و بپزند و....نمی دانم... شاید اینطورباشد اما مایلم بنویسم به این امید که کمکی نماید به تکمیل اندیشه مان درباب «وضعیت» تازه وارد. 

بعد گذشت مدتی زیاد از تایید یکی از کامنت های کامکاس، متوجه شدم آن نوشته فخیم ناظر به یکی از خوانندگان گرانسنگ وبلاکم هست که سمت استادی بنده را برعهده داشته و دارند، این توجه برایم سنگین تمام شد....همین!!

کاری هم ازدست توجیه و تسکین های لایتچسبکم برنمی آمد، سرگرم تجزیه ترکیب این وضعیتِ دروضعیت،  بودم که درمعیت هم اتاقی ها سرازاورژانس درآوردم... گذشته ازتالمات وارده براثرناپختگی و ناآزمودگی تزریقات چی نازنین اورژانس،که الهی هیچ مبتلا به «وضعیت» ی سراغش به او نیافتد، همراهی دوستان جان، عزیز بود و ازیاد نرفتنی...

درگیرکه شوی باید همه جوره درگیرشوی، شاید بشود گفت به این میگن انضمامی اندیشیدن. به قول استاد. القصه!

شاید «تازه وارد» یک وضعیت است که من همیشه با او روبرو بودم بی آنکه جدی اش بگیرم  و اتفاقا حالا برای من شده است یک مساله جدی؛ مساله چرابودن؟ و مهمترازآن چگونه برخوردکردن؟ مساله ها لااقل  تا وقتی مساله اند جرات نمی کنی دربرابرشان موضع اتخاذ نمایی، حالتی کشنده، نوعی درماندگی ازعمل یابهتربگویم چگونه عمل کردن، شاید اگرفقط پای خودت درمیان باشد بتوانی شجاعانه و سخاوتمندانه ازبخشی ازحیثیت و حقوقت چشم پوشی نمایی اما نسبت به دیگران، قضیه به این سادگی نیست. روشن تربگویم زبان رکیک کامکاس وقتی نه معطوف به من بلکه متوجه خواننده وبلاکم شود چاره چیست؟ آیا او هم همچون من تصمیم گرفته است تبعات  چنین کاراکتری را بپذیرد؟پاسخ برای من قطعی نیست، آیا مجازم اوراهم درمقتضیات تصمیم خود یعنی درافتادن باچنین کاراکتری، شریک بسازم؟ نیرویی دردرونم میگوید تنها راه درست سانسوراست تصمیمی که دراثرغفلتی فاحش، خیلی دیرگرفتم و ازاین بابت وظیفه خود میدانم ازآن استاد گرامی عذرخواهی نمایم . اما آیا به صدای این نیرو گوش دهم؟ چرا؟ ذهنم امروز بارها بحث پینکافس را به امید یافتن پاسخ مرورکرد، او یکی از مدافعان اخلاق فضیلت مدرن است که درکتاب ازمساله محوری تا فضیلت محوری خود، بحثی را درباب تعارض آرمانهای اخلاقی مطرح کرده است. پینکافس درآنجا زندگی گاندی را کالبد شکافی اخلاقی میکند و انواع تعارضاتی را که میان آرمانهای گاندی و نیزمیان انواع آرمانهایش با وظایف و الزامات اخلاقی وی وجود دارد، مرورمی نماید.

«ویشناواجاناس» به عنوان برنامه بنده حقیقی شدن ازنگاه گاندی، آرمانهای اخلاقی و معنوی را همزمان دربر میگیرد، دغدغه خاطرگاندی نسبت به آرمانهای معنوی؛ یعنی غلبه برنفس و انتقال ازیک منیت به یک زندگی جدید، گاه او را درتعارض با آرمانهای اخلاقی یعنی خدمت به خلق و کاستن آلام بشرقرارمیداد.هرچند خود وی به این تعارض قائل نبود ازنظراو تزکیه نفس و منقاد ساختن بدنش، میتواند قدرت های روح را افزایش دهد و بدین سان تسلط برحوادث را به دست آورد. دوستان گاندی می پرسیدند آیا گاندی علاقه بیشتری به تزکیه نفس دارد یا علاقه اساسی ترش بیرون کردن حکومت بریتانیا ازهند است؟ اگرتزکیه نفس ابزارقدرت یافتن درجهان باشد ممکن است گاندی متهم به حقه بازی شود و اگرهدف اصلی اش ارزشمندی خود تزکیه است جادارد متهم شود که مجاز میداند اهداف شخصی اش مانع آن دسته از اهداف عمومی شود که گاندی خود را متعهد به آنها اعلام کرده است.گذشته ازاین، از تعارضهای دیگری میان آرمانها با وظایف غیرآرمانی وی میشود یاد کرد؛ فکرش رابکنید گاندی برای کاستن رنج بشریت، برخلاف میل همسرش قصد دارد یک جذامی را درخانه اش مداوا کند، همسر گاندی ملزم می شود از کارمندان و منشیانی که گاندی درخانه اسکان داده مراقبت نماید؛ واقعیت تامل برانگیزی که من درزندگی خیلی ازمجاهدین جهاد افغانستان  دیدم؛ هرچند جهاد وظیفه ای مشترک می نماید ولی این امر نمی تواند از اهمیت توجه به این وجه خاص جهاد بکاهد، منظورم واکاوی نسبت خانمها با آرمانهای جهادی همسرانشان؛ درجهاد خانمهایی حل درآرمانهای همسران شان شدند وخانمهایی تاب نیاوردند وعطای زندگی مشترک آرمانگرایانه را به لقایش بخشیدند و فرزندان طلاق را به عنوان محصول مشترک آرمانگرایی مردانه و واقع گرایی زنانه به جامعه تحویل دادند... وضعیت آن زنان همیشه سوال ذهنی من بوده است بلاخص اززاویه اخلاقی قضیه. پینکافس با اشاره به زندگی گاندی درادامه می پرسد:

آیا گاندی نسبت به وظایفش نسبت به کاستوربای(همسرش) کوتاهی نکرده است؟ و آیا منافع کاستوربای و رفاه او را به خاطر آرمان های مربوط به وظیفه اش نسبت به کسانی که دارای رنج و دردند، قربانی نکرده است؟

بله ! اخلاق و مساله تعارضات اخلاقی مهم اند، خیلی مهم اند، شاید یکی ازاندک مواردی که آوارشک و تردید نتوانسته اهل اندیشه ی دردمند را ازقید و دغدغه آن برهاند و اگرغیراین می بود دنیا چقدروحشتناک و غیرقابل تحمل می شد..... بله فرزندان من این چوب ها را می بینید وقتی جدایند شکننده اند و وقتی باهمند ....حس مادربزرگ قصه بهم دست داد زدم توفازاندرز.

 

نظرات 9 + ارسال نظر
behzad پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:12 http://khofashe.blogsky.com

یک وقت مغزت هنگ نکنه. خانم مارپل

خدا مارپل خانم را ببخشد آخرش سریالش رو کامل ندیدم

ماندانا پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:30 http://rayan.rej.ir

سلام خوبی عزیزم؟ اگر دنبال فیلتر شکن پرسرعت میگردی (با حل مشکل بازنکردن سایت فیسبوک) به سایت ما یه سری بزن پروکسی HTTPS بهترین فیلتر شکن در ایران 9 سرور قدرتمند از 6 کشور برتر دنیا و بهترین دیتا سنترهای جهان با قیمت فوق العاده مناسب و پشتیبانی 24 ساعته ازطریق ایمیل ، تیکت ، یاهو ، اسکایپ ، وایبر ، oovoo , nimbuzz , sms و ... امکان پرداخت آنلاین و یا تعویض با کارت شارژ ایرانسل کیفیت کاملا تضمینی قابل اجرا بر روی تمام گوشی های موبایل اندروید و محصولات شرکت اپل ( آیفون ، آیپاد ، آیپد ، مک و...) سازگار با تمامی ارتباطات اینترنتی مانند : GPRS , 3G , EDGE , ADSL , WIMAX , Irancell , mobinet , shatell , pars online , MCI و.... فقط کافیه به سایت ما سر بزنی تحویل آنی www.rayan.rej.ir

عمو پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:39

سلام . ما که به سهم خویش شرمنده و دعا گوییم شرم از این وضعیت و دعا برای سلامت سرکار

سلام برعموی گرامی!
دروضعیت قرارگرفتن ها نوعی گشودگی به جهان است پس نباید بد باشد.

فاطمه پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:06

خدا بکشد کامکاس را که لیلا خانم را روانه اورژانس کرد و حرمت خوانندگان محترم را درنظرنگرفت.

کاش می گفتی : پیامدهای برخورد کامکاس میتواند مارا کمک کند چه دیدی نسبت به این نوع شخصیت پیداکنیم.

بهرام پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:55 http://pargar6.persianblog.ir

پوست کلفت کنید خانم. اینها ریشه شان نه خشکیدنی ست و نه برکندنی. تا عقل هست، ناسزا و توهین هم هست. همیشه هستند کسانی که بخواهند ریشه عقل را به تیشه خودمحوری هاشان بزنند. جهان پر است ازین گونه افراد. و کاش به همین فحش و ناسزا رضایت بدهند، که اگر دستشان برسد بسی رگها باز خواهد شد. آنکه تندخوست به سخن، راهی نمانده تا در عمل هم تندخویی کند.

باید روی فرهنگ گفتگو کارکرد خیلی !!!

خلیلی از اصفهان پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:31 http://khalili8923.blogfa.com

بهار وزندگی منتظر نقد ونظر دوستانه شماست..

بهرام جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:18 http://pargar6.persianblog.ir

من هنوز روی این موضوع تاکید دارم که فرهنگ گفتگو یک امر اجتماعی ست و باید در میان نیرو ها و اقشار اجتماعی صورت بگیرد و نه الطاما در سطح فردی و آنهم فردی با هر نوع خصوصیات روانی.
شما هر چقدر هم که صبور باشید؛ خیلی باید بیکار باشید که بخواهید با هر کسی همکلام شوید به بهانه توسعه فرهنگ گفتگو.
برای گفتگو در میان "افراد" ، پیش از هر چیز داشتن سلامت روانی طرف، لازم است. بدون سلامت روانی با کسی گفتگو نکنید، راه بجایی نخواهید برد. حتی دوستی با کسی که بر خویش مسلط نیست هم تجربه های تلخی را بروز داده است.
اما فرهنگ گفتگو چه در سطح جامعه و حتی در سطح فردی مورد نطر شما باید بر اساس توافقاتی توسعه بیابد. حقوق برابر در گفتگو بدون در نظرداشت اینکه من در اقلیت هستم یا در اکثریت، بسیار مهم است. در گفتگو و نظر، یک نفر میتواند متفاوت بیاندیشد از میلیونها نفر؛ و کمیت به هیچوجه دال بر درستی نظر نیست.

قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ مائده (100)
بگو: هرگز پلید و پاک یکسان نیستند، هر چند فراوانیِ پلیدها تو را به شگفت آورد. پس ای صاحبان خرد، از خدا پروا کنید باشد که رستگار گردید.

من ازاین آیه می فهمم درجبهه اکثریت بودن ملاک نیست. این یعنی دعوت به اندیشه و تامل مدام این یعنی خود را به جریان نسپردن این یعنی من، من هستم درپیشگاه هستی، تو ، تو هستی و هیچیک نمیتوانیم باردیگری را به دوش بکشیم. این یعنی به رسمیت شناختن فهم آدمها و گفتگو و گفتگو و گفتگو.....

دانشگاه مجازی المصطفی شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:27 http://www.aou.ir/login.php?ctype=2&lang=fa

زمانی اعتقادات انسانی ارزش واقعی خودش را خواهد داشت که از روی تحقیق و پژوهش باشد و زمانی این تحقیق کامل خواهد بود که با اعتقادات و آموزهای دیگر ادیان آشنا بود چون تا مقایسه¬ای نباشد برتری و ارزش جلوه نخواهد داشت. در قرن حاضر و خصوص روزگار ما که گفتگو ادیان نامیده شده است و گفتگو از تبادل نظر ناشی می¬شود ولی ما همه روزه شاهد هجمه¬های به دین اسلام هستیم. برآنیم تا برای مقایسه بهتر و تحقیق در این مهم آموزهایمان را با هم به نقد بگذاریم. و اینک با رویکردی علمی و نقادانه در مرکزی دانشگاهی به صورت کاملا مجازی در انتظار قدوم شما فرهیخته و اندیشمند گرامی هستیم برای این مهم
لازم به ذکر است به شرکت کنندگان مدرک داخلی دانشگاه اعطا میشود و دوره رایگان بوده و شرکت برای عموم در این دوره آزاد است
http://www.aou.ir/login.php?ctype=2&lang=fa

اسکندری یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:28

عیدتان مبارک و همراه با شادکامی

براستاد گرامی نیز مبارک باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد