حقیقت اینست نگاه دینی گاه نقش تیغ اکام را درسطح فرهنگ ملی ما بازی میکند منظورم اینست که ما گاهی برمسند دین و منظر دینی که می نشینیم بسیار سطحی نگرانه همه متعلقات فرهنگی جامعه مان را درو می کنیم و می ریزیم دور بی توجه به تبعات این حذف حداکثری. کاری که پیامبران هم نکردند. پیامبران بسیاری از آداب و سنن ملت ها را امضا نمودند چراکه به همان نسبت که دین حجت است عقل بشری و دست آوردهایش نیزحجت است.
گذشته ازمنظردینی، مهاجرت ورشد و تنفس درفضاهای فرهنگی متفاوت دنیا نیزگاه مارا به سمت ازخود بیگانگی فرهنگی سوق می دهد؛ افغانستانی های اروپایی به فرهنگ اروپایی می اندیشند، افغانستانی های ایرانی و پاکستانی به فرهنگ ازسرتاپا ایرانی و پاکستانی و ...
ترویج عناصرمثبت فرهنگ های دیگردرجامعه یک قضیه است درافتادن با کلیت نمادهای فرهنگ ملی قضیه ای دیگرکه اقلا ازتحصیلکردگان انتظارنمی رود به دام آن بیافتند...به یاد داشته باشیم دهن کجی برآمده ازسلایق شخصی نسبت به عناصرفرهنگی که سالیان درازجذب فرهنگمان شده اند و ازچرخه جرح و تعدیل فرهیختگانی که دل درگروه صلاح و فساد جامعه داشتند عبورکردند، معلوم نیست چه تبعات زیان باری را درپی داشته باشد.
امامادر بچه های بی سرپرست مشغول به تکدی گری را عادت داده است هرروزبه امید کمکی درب منزل را بکوبند. مادردراوج مریضی هم مسیرطولانی تا دم درخانه را طی میکند ولی بچه ها را ناامید نمی سازد... رفتارش تحسین برانگیزاست اما به نظر می رسد یک جایش ایراد دارد...بچه ها نباید عادت به تکدی گری نمایند پس باید یاد بگیرند درازای یک کمک ولو ناچیز پول بگیرند...امید دارم مادردراجرای این برنامه سازنده موفق گردد.
القصه ! خواستم بهانه ای بیابم تا بگویم سازوکارسنتی حمایت اقتصادی ازطبقه کم استطاعت وبی سرپرست جامعه به نظرکهنه و ناکارآمد می رسد. شاید دراشتباه باشم ولی مقایسه عملکرد ان جوهای تازه تاسیس ارمغان فرهنگ جهانی دراین چند ساله با عملکردموسسات خیریه باسابقه مان که ازنزدیک شاهد عملکردشان دربین مهاجرین و هموطنان داخل کشور بوده ام این فرضیه را تقویت می سازد. امیدوارم مقایسه این عملکردها دغدغه برخی از دانشجویان شود و پایان نامه هایی ارزشمند ارائه شود تا هم ذهن ما روشن گردد هم موسسات خیریه برآمده از فرهنگ سنتی ما ازرهگذراستفاده ازآن آپدیت شوند. البته جریان فساد اداری وبخوربخورهایی که ازقبل همین موسسات غیردولتی صورت می گیرد را نمی توان انکارکرد که قصه اش مثنوی هفتادمن کاغذاست بحث برسر سازوکارهای جدید و پربازدهی است که این موسسات ازآن برخور دارمی باشند؛ به نظرم این موسسات درکناربرخورداری ازویژگی مثبت رفتارسازمانی، تخصص محوری را به عنوان یک ضرورت، لااقل بالاجبار و برای جلب حمایت تمویل کنندگانشان هم که شده پذیرفته اند و اگرتوفیقی هم بدست اورده و می آورند ناشی ازهمین امراست، عنصری که تاکنون کمتربه آن راغب بوده و ازمحسنات آن غفلت نموده ایم.
باقطع کمک های جامعه جهانی سازمانهای غیردولتی فلج خواهندشد.
من اینطورفکرنمیکنم، آشنایی با اصول کار و تجربه چندین ساله و انگیزه کار پشتوانه خوبی است برای ادامه دادن.