... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

مبعث

مبعث بیشتر ازهمه مناسبت های دینی - مذهبی مجذوبم می کند، همچین که به درونش می لغزی سرشارازبهت می شوی؛ بی نهایتی دوسره حیرانت می سازد،‌ازآن حیرتها!!! دریک سر، غیبِ بی نهایت یا بی نهایتِ غیب را می بینی،‌ در سوی دیگر، بی نهایت، ظهورِ آن غیبِ بی نهایت را. طفلی این انسان ضعیف و نحیف، تکلیفش را با چه میدانهایی که نباید روشن کند. 

آخ که چقدر دلم میخواست جای این حسینیه کناری و مداح محترمش بودم  و بخشی از داد و قالهای ملت را به محوطه درونشان می کشاندم. اصلا کی گفته سخنرانی مذهبی باید همه اش گزاره ای باشد و تصدیقی!!! من عاشق پرسشهای قرآنی ام،‌مساله هایی که خدا برای انسان؛‌برای من،‌برای تو،‌برای ما می آفریند...آیا ما برخلق مجدد قادرنیستیم؟! و ... فکرشو بکن سخنرانی پیدا بشه که جماعت رو مهیای تصویرواقعه مبعث بسازد؛ ارتباط محدود و نامحدود... امان از پاسخهایی که مدام و مدام و مدام به خورد این انسان بی مساله میدهیم. عجب عمیق گفته است:

آب کم جو تشنگی آور به دست

میدانی! حس میکنم بزرگی انسان به بزرگی باورهای اوست،‌بزرگی باورمندشدنش،‌بزرگی تکالیف شناختی اش،‌ اصل مواجهه با پرسشها ،‌اصلا انسان یعنی موجود مساله مند. 

به خدا من مانده  ام،‌ملت این گنجایش را ازکجا می آورند،‌الان دقیقا سه ساعت است که حسینیه کناری مان برنامه مداحی و سخنرانی شب مبعث را دارد. حالا درمورد آنها که دراین مراسم شرکت کرده اند حرفی نیست،‌من و هم اتاقی بی نوا که از قبل ظرفیتمان را تکمیل کرده بودیم به چه توجیهی باید سه ساعت کامل داخل اتاقمان برنامه بشنویم...نگو این حرفها چیست که می نویسی ؟ گمراه شدی!! فلسفه خواندن آخرعاقبتش همینه دیگر،‌به این فکرکن که برحسب قانون من و هم اتاقی باید کلی درس و مشق تحویل سیستم آموزشی بدهیم.

نظرات 5 + ارسال نظر
زینب جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:03

سلام لیلا جان..عید مبعث رو خدمت شما و همه مردم تبریک عرض میکنم...
"گفتی بزرگی انسان به بزرگی باورهای اوست"...کدام باور؟این باور را چه کسی تعریف می کند و عظمت آن را بیان میکند؟مرجع تشخیص بزرگی باورها کیست یا چیست؟

سلام برزینب عزیز
بیشترخواستم بگویم ما انسانها مساله های متعددی داریم که باید برایشان پاسخی بیابیم که براساس آن زندگی مان را به پیش ببریم و این حالت منحصر درماانسانهاست نه موجودات دیگر و این امری است خطیر و مایه بزرگی انسان.
اگراین جمله مرا فعلا نادیده بگیری که گفتم بزرگی انسان به بزرگی باورهای اوست، فکرکنم با این جملات که« بزرگی انسان به تکالیف شناختی اوست، به دردمندی و مساله داری اوست» مشکل نداشته باشی چون دراین صورت نیازی نیست دنبال ملاک و مرجع تشخیص بزرگی - کوچیکی باورها بگردیم بلاخره هرانسانی بسته به عمق وجودی اش با مسائلی درگیراست و باهستی و ملازمات ان دست و پنجه نرم میکند ؛ ازشبان موسی بگیر تا موسی و کانت و من و تو هرکداممان به تناسب قامت هستی مان مساله هایی داریم که درحدخودمان سخت و سترگ اند و همانها منِ ما را تشکیل می دهند. حالا ! هرچقدرعمق مساله ها عمیق ترباشد انسان انسان تراست به نظرم. مساله ها را هم مثل فلسفه اسلامی منحصر به مساله های شناختی نمی کنم تا به نتیجه مولوی (با ان قرائتی که خودم فعلا ازوی دارم) برسم و انسان را همه اندیشه بدانم ، نه، انسان درتجربه شخصی من همه اش اندیشه نیست،مساله هایش هم همیشه شناختی نیستند، انسان مساله های عاطفی و رفتاری هم دارد مثلا مساله عشق و دلدادگی یا مساله تعبد و شریعت مدار شدن و ملازمات مختلف ان که البته تفکیک این سه درموضع تحلیل و بحث ، معنایش این نیست که اینها درواقعیت مجزای ازهم اند. خلاصه !!!!! تکوین ما مستعد بارامانتی است که ذره ذره حالا درجریان تجربه زندگی می فهمیمش و داد و فریادمان را به اسمان می برد....
امیدوارم این هذیاناتم جرح و تعدیل گردد به عنایت دوستان.

[ بدون نام ] شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:50

راست میگویی مبعث چیزی بیش تر از یک روز است. واقعه ای است ژرفناک .

ابوطالب مظفری یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:26

سلام! این سخن را که "گفتی بزرگی انسان به بزرگی باورهای اوست› می شود از جهاتی قبول کرد اما همانطور که زینب گفته چند مشکل دارد. پس بهتر نیست این ارزش را از این منطقه لرزان ببریم روی خود انسان. که مبنای عینی تر است. یعنی در درجه اول این خود انسان است که مهم است و ارزشمند. بعد امور مربوط به او از جمله باورها و اندیشه ها و غیره؟

سلام استادگرامی.
درواقع همین ملاحظه شما را به نوعی مد نظر داشتم. مقصودم بیشتر نفس تکالیف شناختی و پاسخ یابی به مساله ها است. خوب بود جمله اولی را نمی اوردم و به جملات بعدی اش اکتفا می کردم. آیا مساله ها بخشی از بار هستی آدمی را تشکیل نمی دهند؟ و آیا دردهای انسان جدای از خود اویند؟

امواج+ دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:39 http://swallow2008.blogfa.com

حالا خوبه این مردم داخل حسینیه برای سه ساعتی فهمیدند که عید مبعثی آمده، من و دوستان مبهوتمان که غرق در خواندن جزوات شده بودیم که ناگهان دست اذان شب ما رو نجات داد و آخر شب با خبر شدیم که امروز چه روزی بود و وقتی همه خواب بودند یواشکی به همه شان عید رو تبریک گفتیم.
خسته نباشید به ما هم دلتون خواست سر بزنید.

خسروی پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:35

سلام
همواره می خوانمت..حتی اگرچیزی نگویم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد