... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

تعبد

«تعبد امری است خلاف فطرت انسان سلیم. استدلال فرد تعبد گرا این است که مثلا وقتی شخصی می گوید الف، ب است، درذکردلیلش می گوید چون ایکس گفته که الف، ب است. این شیوه استدلال، تعبدگرایانه است. تعبدگرایی به این معنا خلاف عقل سلیم و فطرت پاک است. حال که چنین است باید به حداقل تعبد اکتفا کرد. یعنی تعبد را تاحد امکان کمترکرد. البته این که گفته می شود تا حدامکان، منظوراین است که بلاخره دین آسمانی یک عنصری از تعبد درآن وجود دارد. ولی حداقل می توان این تعبد را افزایش نداد. اینجاست که جمع بین مدرنیته و معنویت امکان پذیراست. اولین نکته مهم درعقلانیت مدرن این است که نباید سخنی را به صرف اینکه کسی گفته است پذیرفت، یعنی نباید تعبد داشت. درمعنویت هم نمی گویند که ای انسان تو این گونه باش چون من گفته ام یا این گونه نباش چون من نگفته ام بلکه می گویند بیازما و ببین با این راه به آرامش می رسی یا با آن راه.... بودا به کرات می گفت که من یک انسان معصوم نیستم من هم خطاپذیرم. بنابراین هرچه را که من می گویم تجارب من تلقی کنید. اگراین تجارب درزندگی شماهم جواب داد متلزم به آن باشید و چنانچه جواب نداد معنی اش این است که تجربه من به درد شما نمی خورد. استاد معنویت نمی گوید چون من می گویم الف، ب است پش شما هم باید بپذیرید که الف، ب است بلکه می گوید من رسیده ام به این که الف، ب است شماهم بیازمایید... درمعنویت تعبد به آن معنای موجود درادیان تاریخی و نهادینه وجود ندارد و به همین دلیل با عقلانیت مدرن سازگاراست.» *

------------------------

پ.ن1: هم اتاقی مشتاق است بداند بودا چه حسی پیدا کرده است وقتی پس از مرگ فهمیده تعالیمش چرند است!!  می پرسم ازکجا اینقدرمطمانی تعالیم بودا چرند است با جیغ و دادی جانانه می گوید لیلا جاااااان ... چی داری واسه خودت میگی، خب معلومه، یعنی چی که بودا میگه این چندمین زندگی من است؟ اصلا همچین چیزی مگه ممکنه!؟ .... 

پ.ن 2: اول صبحی زنگ در به صدا درآمد و سائلی درخواست وجه نقد کرد، صفرهای حسابمان را که شمردیم فهمیدیم سائل قطعا الکی محتاج است گفتیم خانم عزیز شرمنده .... ازاون موقع تا حالا عذاب وجدان گرفتیم، کاری هم از مکانیزم دفاع روانی و این چیزمیزا ساخته نیست.


*دین و بحران معنا درجهان معاصر، مصطفی ملکیان. noormags

نظرات 10 + ارسال نظر
hasan پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:38 http://1sms9.ir

سلام پستت خیلی عالی بود
خدایی کیف کردم
موضوعاتت هم فوق العاده بود
اگه خواستی من با این موضوع لینک کن:
جک لطیفه و اس ام اس
و با ادرس
1sms9.ir

[ بدون نام ] جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:43

خان دکتر شما اول غلطهای املاییتون رو درست کنید: مطمئن نه مطمان؛ ملتزم نه متلزم؛ پس نه پش. حالا که یاد گرفتی بعد بیا به ملت گیر بده. باز هم معتقدم که بودا بعد از مرگش میگه افسوس و صد افسوس؛ برای اینکه تناسخی در کار نیست و بودا خودشو شش سال سرکار گذاشته بود و بیخود ریاضت کشید و روزی با یک کنجد و یه دونه برنج سر کرد. حالا باز کارما رو دلشو سبک می کنه چرا که تو اسلام ما هم نتیجه عمل داریم ،خوب کردی، خوب می بینی؛ بد کردی، بد می بینی. حالا شما بگو نه.

حتما منظورتون از غلطهای املایی غلط های تایپی بوده... باورکن خیلی خوابم میومد.
چشم درستشون میکنم.
نه، نمی گم نه، میگم نمی دانم!!
حالا شما چرا بی نام و نشان تشریف آوردید، اینهمه اسم؛ لاله، سنبل، بلبل و .... خب یکی رو انتخاب کنید دیگه.

[ بدون نام ] جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:10

بی نشانی بهترین اسمه.... از بس اسم بامسمای بی مسمی دیدم دیگه دلم نمیخواد اسمی داشته باشم. بدرود.

نشان... اگر نمی بود شاید آدمی از حیرت محض قالب تهی می کرد.

اسکندری شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 http://www.bazandishi.blogfa.com

1- معنویت فردیت یافته غربی حاصل سالها درگیری و دیالکتیک دو نوع عرفان دینی ( یهودی- مسیحی) با تعالیم معنوی و روان شناختی قرون جدید است که حاصل، معنویتی تفردیافته، بی تعهد و رها از سلوک است. این معنویت گرایی اینک با طرح های فلسفی و نظری متفاوت در ایران نیز تبلیغ میشود. البته این معنویت گرایی به این خاطر که تفرد یافته و غربی است، محل انتقاد من نیست. معنویت وقتی مبتذل میشود که غایت خویش را نشناسد. آنگاه به صورت توصیه های پراکنده نه راهشگا خواهد بود و نه جان و جهان آدمی را به آرامش (حتی با قصد عمگرایانه و فایده انگارانه) خواهد رساند. من به شدت به نتایج مقصود در این معنویت شک دارم.
2- تعالیم بودا در پاره ای از موارد بسیار مفید و دارای عمق معنایی بسیار است. صرف نظر از مسئله تناسخ ؛ تبیین بودا از جهان و زندگی و "محویت رنج و مرارات ذاتی در جهان" حاصل کشفی بسیار ژرف و راهگشا بود. زیرا توانست ریاضت بودایی را برای خروج یا گذر از این حکم محتوم زندگی ارئه دهد. تبیین وی از جهان با بسیاری از تعالیم دینی در اسلام و مسیحیت سازگار است. اما فارغ از اینها روش "دوری گزیدن" او شاید برای سامان امر اجتماعی مفید به نظر نیاید.

تعبد آنگونه که درتربیت ما جا افتاده و امثال من دریافت کردیم بدورازعقلانیت نیست.
آنچه ذهنم را سخت مشغول داشته این است که تجربه فردی برای ما انسانهای امروزی خیلی پررنگ مطرح است. جمع میان خود تدبیری به قول خانم هاپ واکر و تدین و تعبد را چگونه می توان صورت داد؟! به قول کی یرکگارد رجوع به یک حل المسایل زندگی به اندازه تجربه وجودی خود انسان جذاب و ازرزنده شاید نباشد.

زهرا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:36

سلام
قشنگ بود منم سبزه

سلام
دربحث شرکت کن سبزه جان مگرنقاشی ام را دیدی که حس زیبایی شناسانه ات را بکارانداختی ؟؟؟

حسنا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:39

بعضی وقتها فکر می کنم جواب بودا به جهان بعد از مرگ بسیار جذاب تر از جواب ما به بعد از مرگ است. فکر کن یگ روز میمیری و روز بعد در لباس دزدی گریز پای یا عابدی طیب نفس و یا جوانکی در معبدی دوردست و یا پیرزنی در کنار رود نیل و یا ...به دنیا می آیی.
دوم: یکی از پارادوکسکالترین مواقع زندگی ام جواب دادن به سائل است. عقلم می گوید:‌نباید و دلم می گوید:‌باید.

آخ گفتی ... این پارادوکس منو هم کلافه کرده ...

[ بدون نام ] دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:56

نه دیگه حسنا خانم! اینجا رو اشتباه اومدید. آخه اگه قرار باشه تو آیین بودا تولدهای مجدد باشه، یه جوان تو معبد معنا نداره. می دونید چرا؟ به خاطر اینکه کسانی مبتلا به تولد مجدد میشن که هنوز بدکار هستن و به صورت های بد به دنیا میان. تو تولد مجدد صورت قشنگی وجود نداره. اگر تو همین دنیا عابد طیب نفس شدی دیگه زندگی آخرینت هست و به نیروانه رسیدی. بودا اشتباه کرد و شما بدتر که خوب متوجه نشدید چی میگه. کتاب سخن بودا رو خوندم که می گفت جنینی که داره به دنیا میاد، زندگی های بسیاری قبل از این تولد داشته. مثلا موش بوده، مار بوده، آدم بد بوده... (جل الخالق) شما حسنا خانم جواب بدید، کجا ما هزاران بار و حالا چندبار به این دنیا اومدیم؟ همین بچه خودتون قبلا بچه کسی دیگه بوده؟ خب نه!!!!!!!!!! آدم از این حرفا نمی دونه بالا بیاره یا به دین خودش شک کنه که بد بهمون رسوندن.

[ بدون نام ] دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:59

خانم دکتر کتابی از سروش دباغ است که همین تعبد و معنویت رو کار کرده. حوصله داشتید قدم رنجه بفرمایید کتابخونه آستان قدس.

حسنا سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:24

اتفاقا جالبه آدم زندگی رو از نگاه یک مار و یا موش و یا ...ببینه!‌مسلما اون موقع تایید می کنیم که ما (یعنی اونی که می بینه) در تصویرگری حقیقت نقش داریم.
طبق مطالعان ناقصمٰ‌اونی که دوباره به دنیا میاد لزوما آدم بدی نیست بلکه هر آنکه به نیروانا برسه دیگه متولد نمی شهٰ‌برای بقیه چرخه ادامه داره . خوبان خوبٰ‌از چرخه رها می شوند. و بقیه به تناسب اعمالشان در طبقه های مختلفٰ‌به دنیا می آیند.
یک زمانی داستانکی خواندم از دزدی که در زندگی بعدی به صورت جوجه به دنیا آمده و گرفتار در زیر دست و پای گاو و گوسفندها!‌

آدم چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:10 http://33years2.blogfa.com/

داغی یک آدم از هوس نیست
از وجود حوا هست و نه هوا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد