... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

برداشت

یک: خانم علاسوند درکتاب زن دراسلام می گوید:«مادری باعث رشد فضایلی چون حلم و بخشش می شود.». راستش کمی با پذیرش این قضیه مشکل دارم:

اگر  روحیه مراقبت گری و حب مادربه فرزند را غریزی بدانیم باید بپذیریم بخش زیادی از رفتار مادرانه تحت تاثیر فرمان غریزه هدایت می شود. این یعنی اختیار، نقش اصلی را بازی نمی کند و مادر به فرمان غریزه، سختی های مادری را تحمل می کند و ازخطاهای ریز و درشت فرزند می گذرد این درحالی است که محدوده اخلاق و کسب فضایل، محدود به حوزه افعال اختیاری انسان است. بله،می شود پذیرفت مادری برای زن، مثل سربازی برای پسران، تمرین خوبی است که  بردباری درسایر محدوده های زندگی فردی و اجتماعی را بیاموزند.

دو: برطبق گزارش مادر محقق گروه، ازنظر قرآن مادریعنی کسی که بچه را بدنیا می آورد و اورا شیر میدهد.

برطبق برداشت مادرمحقق دیگر، پس اگر فصل مقوم مادر این امورند باید آن همه خیرات و خوبی هایی که دین برای مادر ذکرکرده است به صرف تولد فرزند به او تعلق بگیرد ولو  سایر وظایفی که برای مادر قائلیم از مراقبت گرفته تا تر و خشک کردنش و ... را انجام ندهد. 

سه: رب اشرح لی صدری ...

نظرات 11 + ارسال نظر
اکرم محمدزاه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 http://www.akharinkalam.com

سلام لیلا جان . چه مطلب زیبایی . زن بودن نقشی است که هر هنرمندی آن را نمی تواند خوب نقشش را اجرا نماید.

زینب پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 17:24

سلام بر سمیرای سوفسطایی و درود بر علم فلسفه..
درود بر فلسفه از آن جهت که رسالت خود را به نحو احسن انجام می دهد و سمیرا را سوفیست کرد .
و سلام بر سمیرا از آن جهت که خیلی زود درجا زد؟ خدا بیامرزه کامکاس و که اینقد تلاش کرد و می خواست معایب فلسفه و فلسفه خوانی را به ما بقوبولاند ولی صد حیف که او را از میدان به در کردیم و حال می فهمیم که آری او خود از فلسفه ضربه ها خورده بود و نمی خواست ما هم به درد او دچار شده و احیانا مثل سمیرا جان سوفیست بشیم و در پی حقیقت رفتن اینقد برایمان دشوار شود ..
از جناب کامکاس رسما برای مناظره با سمیرا دعوت به عمل می آید.

تاجایی که من یادمه کامکاس به برخی مکاتب فلسفی نقد داشت نه مطلق فلسفه....

سمیرا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:08

سلام
یه سوال :
اگر محبت مادر به فرزند غریزیه پس چرا مادر شرقی یا بهتره بگیم زن شرقی جنس و شکل و محدوده عاطفه اش با زن و مادر غربی متفاوته؟؟
مگر ظهور و بروز غریزه می تونه تا این حد در آدمای مختلف با فرهنگ های مختلف متفاوت باشه؟؟

سلام. کی گفته محبت مادری درشرق وغرب قرق داره؟

سمیرا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:19

سلام زینب جان
اولا که اصلا درجا نزدم فقط یکم ذهنم خسته و آشفته است
دوما اگر من به یه هم چین نتیجه ای رسیدم دلیل بر این نیست که فلسفه خوندن واسه همه همین نتیجه رو بده
نمی دونم شاید من ظرفیت و تحملم پایینه
سوما هنوزم میگم رسیدن به حقیقت بسیار بسیار بسیار دشواره.......
و چه بسا برای عده ای محال!!!!
چهارما لطفا منو با کامکاس درگیر نکن (فعلا با وحی دکتر سروش باید در گیریمو حل کنم)
پنجما التماس دعای فراوان داریم

از درگیری نترس بچه جان... خدا روچی دیدی شاید گرهت درهمین درگیرشدنها حل بشه.
اگه درگیر وحی هستی که هستی پیشنهاد میدم پست قبلی پرگاربهرام رو به جریان بندازی.

سمیرا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:23

اخبار گفته!!!!!!!!
ای خواهر از این ور و اون ور دائما داریم می شنویم
ولی انصافا فرق داره
حد اقل محدوده اش
اصلا شرق و غرب رو نادیده بگیریم
آدمای دور و برمون
همه مثل هم نیستن
گاهی وقتا کاملا ضد همند
در حالیکه غریزه یه همچین بازتابی نداره

خب اصل قضیه غریزی است کم وکیف بروزش ممکنه تحت تاثیر شرایط متفاوت بشه.

سمیرا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:14

کلی درد دل کردم راجع به وحی دکتر سروش ولی همش پاک شد!!!!!
فقط سوالمو دوباره می نویسم:
به نظر من نظریات وحی دکتر سروش سیر عرفانی شدیدی پیدا کرده و جنبه عرفانیش غلبه پیدا کرده
به نظر شما درست فهمیدم؟
همش براش می ترسم بشه مثل منصور حلاج!!!!


هم خودشو خوندم هم نقداشو
بعضی نقدا وارده به نظرم ولی بعضی واقعا آبکی و ضعیفه
مثلا نقدهایی که راجع به جنبه بشری وحی آوردن اصلا قانع کننده نیست

مامانم میترسه که آخرش با خوندن نظریات سروش بی دین شم!!!!!
مکررا مراتب نگرانیشو ابراز کرده!!!

مدتهاست ازاین بحث دور شدم سمیراخانم ولی اگر خدابخواد حاضرم ترم بعدی درقم این بحث رو باهم پیش ببریم.
نیازی نیست جنالهای فکری تو باخانوده مطرح کنی ونگرانشون بسازی.
امیدوارم همه مشمول من جاهدوافینالنهدینهم سبلنا شویم.

زینب جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:18

سمیرا جان این که گفتم سوفیست شدی و ...از باب مزاح بود..من احساس می کنم که تو خیلی داری سخت می گیری .هرکسی به قدر فهم خود و در موارد خاصی می تواند به حقیقت دست یابد .سخت نگیر دختر جان...
راستی یادته همش منو از فلسفه خوندن منع می کردی حالا داری میگی فلسفه خوندن برا همه یه نتیجه رو در پی نداره دقیقا این همون چیزی بود که من می گفتم..
لیلا جان اگه میشه یه سری به بحث هایی که قبلا با کامکاس داشتیم بزن..

چشم.

زینب جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:14

سمیرا جان دوست خوب و اهل مطالعه ام.اگه یادت باشه قبلا هم تو دانشگاه با هم بحث می کردیم گفتم که بدون هیچ گونه پیش فرض آثار دکتر سروش و آدم بخونه نتیجه بخش تره. حب و بغض توی قضاوت کردن عجیب تاثیرگذاره...آدم نمی تونه به راحتی در مورد انتقاد هایی که به دکتر سروش وارد کردن قضاوت کنه و اون ها رو آبکی بدونه چون منتقدین ایشون بعضا کله گنده ها و آدمای اهل مطالعه هستن ..ضمن اینکه ما نباید احساس کنیم که خودمون درست فک می کنیم و دیگران اشتباه می کنن..البته این به منزله این نیستش که انتقاد ها رو باید بپذیریم ..باید این احتمال رو بدیم که شاید حق با منتقدین باشه..می دونی آخه خودم با این پیش فرض که دیگران مغرضانه ایشون و محکوم می کنن پیش رفتم ولی احساس می کنم باید با درک درست تر آثارشونو خوند بدون هیچ حب و بغضی.
قرآن می فرمایند: اقوال مختلف و بشنو و بهترینشو انتخاب کن .باید اقوال مختلف و خوند و بهترین و انتخاب کرد ضمن اینکه پیدا کردن بهترین قول محتاج درک و شناخت درست علمی است.
به نظرم کسی می تونه در مورد دکتر سروش به درستی قضاوت کنه که علاوه برتسلط به بحث انتقادی و خوندن همه آثار مربوط به اون بحث،حداقل یه گفتگویی با خودشون هم داشته باشه هرچند کوتاه..

زینب عزیز !
گفتگو با خود صاحب دیدگاه خیلی خوب است اگرمیسرشود در موارد مختلف ولی مشروط کردن قضاوت ها به این امر فکر نمی کنم ضرورتی داشته باشد.

بهرام جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:31

در پی چیزی بودن از آنجایی آغاز میشود که بدانیم آن چیز چیست. اینکه ما باید به دنبال حقیقت باشیم، آیا نباید ازین دشواری گذشته باشد که "حقیقت چیست"؟
آیا این چیستی حقیقت در نزد همگان یکی ست؟
اینکه در سیستم مثلی اقلاطونی، حقایق چیزیهایی هستند از پیش ساخته و پرداخته شده و فقط باید خود را بدانها نزدیک و نزدیک تر کرد کجا! تا اینکه اندیشه هایی باورمندند که حقیقت را باید "ساخت"، حقیقت از پیش وجود ندارد، حقیقت بعنوان یک محصول ذهن، باید آفریده شود. حقیقت چیزی نیست بجز "انکشاف واقعیت".

تا ازین وادی نگذرید و جنس مورد نظرتان را مشخص نکنید، بجای خقیقت فقط حیرانی بدست خواهدی آورد.

موافقم .
یک قاعده در فلسفه اسلامی داریم که مجهول مطلق لایخبرعنه... از مجهول مطلق نمی شود سوال پرسید نه می شود راجع به آن حرف زد و نه می شود از او خبر داد. باید مورد سوال مشخص باشد.

اسکندری شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:19

درباره غریزه باید بیشتر بدانیم. اغلب گمان میکنیم که میدانیم غریزه چیست . اما بداقبالی آنکه خیلی کم در این باره اطلاع داریم. غریزه محتوا است؟ سایق و کشش است؟ خودآگاهانه است؟ چه موقع خودآگاه میشود؟ چقدر تحت تاثیر محیط قالب میگیرد؟ عنصری فرهنگ پذیر است یا صرفاً زیستی و بیولوژیک است و ده ها اطلاع مفقود دیگر . اگر دانش ما درباره چیزهایی که از آن سخن میگوییم کمی گسترده تر باشد بسیاری از ابهامات سخن و برخی از سوالات و شبهات، پیشاپیش از بین میرود.

دردنیای امروز قدم بر میداریم به مساله و پرسش برمی خوریم. نه تنها در پشت میز مطالعه ، درلحظه لحظه زندگی عادی مان، برخی ازمساله ها بیشتر درگیرمان می کنند ، فرصت کسب دانش لازم هم وجود ندارد، ما درمساله هامان مدام می پیچیم ، و مساله ها درما می پیچندتا درنقطه ای دست از سرمان بردارند، درتجربه من مساله ها یا با پاسخ می خوابند و ساکت می شوند یا با وضوحی که پیداکرده اند. درنتیجه گفتن ازمساله ها هم خود ارزشمند است. همین نظرحضرتعالی پاسخ به مساله من نیست اما بی شک در وضح و فنی شدن مساله موثراست.

فیراد یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:31

به طرز عجیبی علاقه مند به مسئله ها و مشکله ها هستیم ولی بدبختانه به همان میزان علاقه ای به واکاوی معانی و رمز و راز ها و دانش های مربوط به مسائلمان نیستیم؟ راست است که سوال مقدمه دانش است ولی ماندن در سوال و مساله عادت ما شده است

دلایل زیادی دارد که عمدتا نرم افزاری اند. ما مهارت حل مساله را نداریم . مهمترازآن اسیر چرخه نظام اموزشی هستیم. در تسخیر نظام اموزشی...
انقدر برنامه دارم برای روز رهایی که خدامیداند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد