اندک اندک جمع مستان می رسند.......
شاید بتوانم بگویم بچه های فلسفه خوابگاه بیشتر از هررشته دیگری همدیگر را می ربایند. در راه پله ها، آسانسور، صف سلف، داخل سرویس، گاه وضوی نمازصبح، دم درفروشگاه و کلن در هرموقعیتی یکی دوتا فلسفه خوان، در لول های مختلف پیدا می شوند تا تورا سوال پیچ کنند و گیجی شان را برسرت آوارنمایند. اتاق سیصد و یک با آن کلامی های جنجالی اش که محشرن. هروقت سرازآنجا درآوردم نفهمیدم بلاخره چیزی از آن همه خوراکی های جورواجوری که سیده ی مهربان اتاق برایمان تدارک می بیند نصیبم شد یا نه بس که این بچه فیلسوفهای تازه متکلم شده آتش بحثهاشان داغ است و پرجوش.
برخلاف بچه های فلسفه- کلام که مشخصه شان حلقه های بحثی کوچیک و بزرگ در اقصی نقاط خوابگاه است بچه های فنی و حقوق و ... را یا درحال حرکات موزون می بینی یا پارتی های وجد آفرین گاه وبیگاهشان. امشب که دکترمستقیمی درسخنرانی جشن ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی مثنوی لیلی و مجنون را خواندند به ذهنم رسید حافظم را من بعد بین بچه های فلسفه قسمت نمایم. اینطوری فلسفه با طعم حافظ می نوشیم تا شاید روزی بشود از نی هم که فعلن سپردمش دست امیرحسین، دعوت بعمل آورد. باید به خدا پناه برد از این زیست تک بعدی که عمده جماعت فیلسوفک ها مستعد آنند.
ایراد بزرگ فلسفه در استفاده بسیار افراطی از مفاهیم مجرد است. شاید نتوان هیچگاه گریبان اندیشیدن را از دست مجرد و انتزاع خلاصی داد، اما این ربطی ندارد بدان که اندیشه را در بحر مجردات خفه کنیم.
همان انتزاعیات محض اندیشه و فلسفه هم با واسطه به کار زندگی انسان می آیند.
بله اندیشه فراتر از اندیشه های صرفا انتزاعی است.
شما هم حالی می کنید هاااااا!
این روزها قدردانستنی است و غیرقابل تکرار ... دو دستی بچسبید...
ازخوبیهای زندگی خوابگاهی لطف های بیکران آدم های خوبی است که فرصت بودن با آنها را می یابی. تجربه خوبیهایی که لبریزت میکنند.
سلام
روزی که به بچه های اتاق خبر دادم که شما هم میاین پیش ما از فرط خوشحالی نزدیک بود همگی قالب تهی کنن!!!!!!!!
سایه تان همیشه بر سر ما مستدام باد انشالله
سلام
مایه سعادت من دوستی و مراوده با بزرگوارانی چون شماست.