... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

برداشتی در قد و قواره خودم

عاشورا زمانی برای من قرن بیست و یکمی معنی جدی می یابد و با آن ارتباط پیدا می کنم که به زبان عصر من ترجمه شود. برای تدوام حیات عاشورا باید نوعی همزبانی و  دیالوگ میان انسان درگیر با عاشورای شصت و انسان درگیر با مسئله های قرن بیست و یک برقرارساخت.

امام حسین (ع) برای دفاع از حق قیام فرمود. این یعنی حسینی بودن بر مبنای تفکیک حق و باطل می چرخد. قدم اول درحق مداری، شناخت حق است و شناخت حق بادرنظرداشت ظروف تاریخی و اجتماعی، نیازمند اندیشه پویاست . از اقتضائات اندیشه پویا بسترسازی برای آنست که اقلش آزادی اندیشه و بیان می باشد واز لوازم اندیشه پویا افت و خیزهایی است که اندیشه به مقتضای بشری بودنش ناگزیر از آن است که این خود، تسامح درخورش را می طلبد، همان که درمیان ما جماعت شیعه دل بسته به عاشورا نیست.

کربلا در ذهنیت شکل یافته من همواره نماد و نمون یک نوع سازش ناپذیری شفاف بوده است، اگر اینگونه باشد باید دید در دنیایی که تنگ شدن فاصله های زمانی و مکانی، فرهنگ ها و خوانش های متکثر را به هم رسانده است و بیش از هر زمانی، ما را از واقعیت گریز ناپذیر کثرت،بلاخص کثرت در اندیشه مطلع ساخته است، مرز سازش پذیری  تاکجاست؟


خوانش های ما از عاشورا، خوانش های ماهستند و طبیعتا رنگ و بوی دنیای ما دررگهایشان جاری است، آیا بجاست عاشورا را در قالب محدود خود به بند کشیم؟ قرائت مسیحی جرج جرداق از علی (ع) نه تنها چهره امام اول مارا مخدوش نساخت که وجه عادلانه ایشان را برایمان زنده نمود، پس قرائت های اسلامی اش نباید مضرباشند، پس نباید از میدان دادن به همت اذهان عصری برای فهم عاشورا ترسید چراکه عاشورا با وجوه متعدد تاریخی، معنوی، عقلانی اش پدیده ای است انسانی و برای انسان. عاشورا این ظرفیت را دارد که  با سویه های جان من در آمیزد و ابعاد وجودم را سیراب سازد اگر باورداشته باشم امام حسین(ع) مثل همه بزرگان دین برای فهمیدن و زندگی کردن است نه صرفا موضوعی برای مقدس سازیهای کشنده. 

به نظرم قلم ها و قدم ها نمی توانند نه عاشورا و نه هیچ حقیقت دیگری را بمیرانند، آنچه حقایق زنده  را فسیل می سازد مقدس سازی های نارواست.حسین (ع) برای خواندن و خواندن و بازهم خواندن است.


نظرات 16 + ارسال نظر
ترنم سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 16:09

من هم در حد چیزهایی که از مطالب تون فهمیدم باهاتون موافقم خاله فلسفه ی خودم.
من که اینقد نمی تونم عمیق بیاندیشم فقط در حد خودم عاشق حسینم و می دونم فقط این کافی نیست و کلی بحث های دیگر هم مهمه که میگم ابتدا راه همینه. حداقل من راه خودمو د حد خودم پیدا کردم و در اوایل راه حرکتی دارم اونم در حد خودم.
ایشالله بتونم پای همه چیزش بمونم.
نفهمیدم چی نوشتم
حالا این نوشته هامو در منظر فلسفه قرار ندین ها که همش چرت درمیاد.

دچاریعنی عاشق

بهرام چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:38

به تصور من، وقتی ما کسی رو زیاد دوست میداریم میزان تاویل کارها و رفتارهای او در ما چنان اوج میگیرد که گاهی این اوج گرفتن به "عشق" می انجامد و ندیدن هیچ زاویه ای از واقعیت او.
امام حسین و عشق شیعیان به او هم گویی ازین مقوله باشد. کلا در منابر و کتب شیعه موضوع خیلی همراه با احساسات و عواطف برای مظلوم و مظلومیت آمیخته است. اما بیایید یکبار از چشم یک آدم بیطرف به موضوع نگاه کنیم:
بعد از علی بنا به خواست یاران علی، اما حسن به خلافت برگزیده میشود و این امر مایه اعتراض معاویه میگردد و در نظر بگیریم که علی هم در دوران حکومتش با قدرتی دوگانه مواجه بود معاویه(برنشاندۀ دو خلیفه عمر و عثمان بر حکومت شام) در جوار او بر امپراطوری اسلامی حکومت میکرد. و علی حتی با جنگ صفین، نه تنها نتوانست معاویه را کنار بزند، که خود بر اساس حکمیت از خلافت خلع و سپس به دست خوارج بقتل رسید. یعنی در فاصله سال 35 قتل عثمان ، سال 36 جنگ جمل، سال 37 جنگ صفین، شورش های خراسان و غیره تا سال 40 که پایان زندگانی ایشان بود سنگ روی سنگ بند نبود. بعد از درگذشت ایشان عده ای یاران او تلاش کردند تا امام حسن را به خلافت برگزینند یعنی کاری که در دوران علی پیش نرفته بود را با امام حسن پیش بروند، که باز هم با مقاومت معاویه روبرو شد و پس از هفت ماه خلافت طی صلحی معروف، خلافت را به معاویه واگذاشت.
با در نظر گرفتن اینکه امام حسین تنها یکسال از امام حسن کوچکتر بود و درین سالها امام حسن سی و هفت ساله و امام حسین سی و شش ساله بود، میشود فرض کرد که در تمام این وقایع امام حسین در کنار برادر بزرگترش حضوری فعال داشته است. علامه طباطبایی با اشاره به اینکه حسین ابن علی نیز در دوران حکومت معاویه صلح را بر جنگ برگزید می‌نویسد: «اگر امام حسن یا امام حسین با معاویه مى جنگیدند کشته مى شدند و برای اسلام کمترین سودى نمى بخشید و در برابر سیاست حق به جانبى معاویه که خود را صحابى و کاتب وحى و خال المؤ منین معرفى کرده و هر دسیسه را به کار مى برد،تاءثیرى نداشت .» یعنی صلح امام حسن، صلح هر دو بوده است که حتی بجز خزانه پنج میلیونی دارابگرد که امام حسن در ازای دست کشیدن از دعوی خلافت، خواسته بود. سالانه باید معاویه دو میلیون به او برای خود و امام حسین پرداخت میکرد.

بهرام چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:46

پس از آنکه معاویه مقدمات انتقال قدرت به پسرش یزید را فراهم می سازد و درین راه امام حسن را نیز مسموم میکند (سال 50)، در سال 60 هجری خود میمیرد و در اوضاعی آرام پسرش را بعنوان جانشین تعیین میکند. یعنی پس از امام حسن، حضرت امام حسین ده سال در طول خلافت معاویه و در زیر حکومت او زندگی میکرده است و نشانی از طغیان و سرکشی اش دیده نمیشود. اما پس از مرگ معاویه، عده ای از خویشاوندان و یاران علی در کوفه حسین را برای به دست گیری خلافت تحریک میکنند و حسین از بیعت با یزید سر باز میزند و به مکه میگریزد. دعوتنامه کوفیان او را ترغیب به فرستادن مسلم ابن عقیل میکند و خود نیز در پی او بطرف کوفه راه می افتد و باقی داستان را همه میدانیم و بسیار معروف است...

بهرام چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:01

اگر موضوع همین هایی ست که در کتب تاریخی آمده است، چیزی بنام قیام برای "حق" دیده نمیشود مگر حق خود ایشان برای خلافت. که اینهم یک امر شخصی ست و ربطی به آزادگی و حریت و نبرد حق و باطل ندارد. چرا که اگر یزید باطل بود، معاویه بمراتب باطل تر بود ولی روابط امام حسین با معاویه بد نبود. و هنوز یزید هنوز جای پایش سفت نشده بود که داستان کربلا و قیام!!! امام جسین پیش آمد.
یزید در رجب سال 60 به خلافت میرسد و پنج ماه بعد میشود محرم سال 61 و داستان کربلا. یعنی اصلا موضوع دیدن کارهای یزید در دوران خلافت و اینکه او چه خلیفه مزخرفی ست در بین نیست، چون به خلافت رسیدن و خروج امام حسین از مدینه بسوی مکه همزمان است. در همان ماه اول خلافت یزید، والی مدینه از امام حسین بیعت میخواهد و او با خانواده اش به مکه میگریزد و چهار ماه در آنجا میماند و ماه پنجم را هم که در راه مکه تا کربلاست.
با این داستان، اعتراض ایشان نمیتواند به نحوه حکومت یزید باشد چرا که اصلا زمانی به یزید نمیدهند برای نشان دادن خوبی یا بدی در خلافتش. پس موضوع شیوه حکومت ظالمانه یزید نیست بلکه موضوع صرفا اعتراض به جانشین معرفی کردن از سوی معاویه است که آنهم در دوران زندگی معاویه مقاومتی از جانب امام حسین دیده نمیشود بلکه فقط برای اعلام این جانشینی، به اعتراضی لفظی بسنده مینماید.

حالا دلم میخواهد از جانب شما عزیزانم، بمن بگویید چه درسی از آزادگی و حق دوستی باید ازین واقعه تاریخی گرفت؟

جوجه ویراستار چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:58

چناب بهرام حداقل شما به منابع دست اول تاریخی مراجعه کنید که به نتایج بهتری از قیام امام حسین پی ببرید. با این قطعیت نمیتوان درباره هدف امام حسین از قیام صحبت کرد که حالا شما مطمئنید برای حکومت بوده!!!!! برای این ادعاتون دلیل بیاورید.

به نظرت پاسخ من و شما که عمری عاشورا را گرامی داشتیم نباید فراتراز صرف درخواست مدرک از دیدگاه مقابل باشد؟

جوجه ویراستار چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:45

وقتی ایشون دارن تاریخی استدلال می کنند، ما هم ادله تاریخی از ایشون خواستیم. وگر نه تقدس قیام امام حسین بر هر اهل حقی واضح و مبرهن است، اصلا از بدهیات است و نیاز به توضیح ندارد

بهرام چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:14

خب ویراستار عزیز، شما که ویراستارید و اهل فن. من در جایی هستم که کتابخانه ام دم دستم نیست وگرنه تقریبا عموم منابع را دارم. اما شما بگویید و ادعاتان را مستند به منابع دست اول کنید که چنین نبوده است و چنین بوده است.
من اگر اینها را نمیگفتم شاید شما دوستان در صدد گشتن بدنیال انگیزه هایی دیگر برای این موضوع نمیگشتید.

جوجه ویراستار پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:11

تاریخ به این نحوی که شما تعریف کردید و با این زاویه دید شما به واقعه عاشورا، بی تردید در آن نه بویی از آزادگی است و نه تقدس!!!! برای اینکه بتوان تحلیل درستی از واقعه عاشورا داشت علاوه بر خواندن تاریخ صرف باید به نحو تحلیلی به جامعه شناسی و مردم شناسی آن روزگار پرداخت تا بتوان بهتر هدف امام را از قیام درک کرد.
اینکه شما گفته اید که امام حسین توسط یارانش تحریک به قیام شد، براساس کدام سند تاریخی همچین ادعایی را کرده اید که دیگران امام را وادار به قیام کردند؟؟؟؟؟ و انگیزه ایشان صرفا شخصی بوده است؟؟؟؟؟ از کجای تاریخ می توان پی به انگیزه افراد برد؟؟
و اما درباره یزید؛ او قبل از به حکومت رسیدن، فرد کاملا شناخته شده ای بود و اعتراض امام به حکومت این شخص بنا به شناخت قبلی بوده است و نیاز به استمرار حکومت فاسد و فاسق او نبود تا ظالمانه بودن حکومتش بر همگان مشخص شود. زیرا او هیچکدام از ویژگی های حاکم مسلمان را نداشت.
شما با توجه به پیش فرض های ذهنی خودتان و انگیزه های شخصی و میل باطنی تان تاریخ را تحلیل کرده اید و هیچ نوع بیطرفی در آن دیده نمی شود و از قبل نتیجه گیریتان را کرده بودید.

ترنم پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:13

آن روز غریبانه و تنها جان داد
پرورده آسمان، به صحرا جان داد
اسرار شگفت عشق، معنا می‏شد
وقتی که عطش کنار دریا جان داد

بهرام پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:08

تقریبا در عموم تواریخ نوشته شده است که داستان حرکت امام حسین به طرف کوفه و به پیامد آن داستان شهادت ایشان، به علت دعوت شیعیان کوفه از وی بوده است. یعنی اگر این دعوت نمیشد، اما حسین همچنان در مکه می ماندند و باقی قضایا اتفاق نمی افتاد.

جوجه ویراستار پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:30

در اینکه یکی از دلایل حرکت امام از مکه به سمت کوفه بنا به درخواست و خیل عظیم نامه های کوفیان بوده است شکی نیست؛ اما صحبت من در اینکه گفته ام از کجا شما پی به این برده اید که دیگران امام را وادار به این کار کرده اند منظور مردم کوفه نبود؛ بلکه در پاسخ به صحبت شما مبنی بر اینکه قیام امام با تحریک یاران و خویشاوندان علی در کوفه بوده است و این دو باهم خیلی متفاوت بوده است. پس نتیجه میگیریم که قیام امام حسین که بنا بر ادعای تاریخ با خواست و دعوت مردم کوفه همراه بوده هیچ انگیره شخصی به همراه نداشته است.
جناب بهرام توصیه من به شما این است که با تاریخ سلیقه ای برخورد نکنید.

بهرام پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:48

چشم ویراستار عزیز.

خودم جمعه 24 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:51

من کتابهای طبری، یعقوبی ، طبقات الکبری و مروج الذهب را یک مرور اجمالی کردم دراین منابع آمده است که یزید والی مدینه را دستور میدهد از امام حسین ع بیعت بگیرد و درصورت امتناع، ایشان را به شهادت برساند. و امام نمی پذیرند و راهی مکه می شوند و به نا به دعوت کوفیان از مکه قصد کوفه می نمایند.
حالا سوال: چرا امام بیعت را نپذیرفتند؟ این سازش ناپذیری امام چرا؟
خطبه معروف امام دربدو ورود به عراق و مواجهه با لشکر حربن یزید ریاحی پاسخ ما را می دهد:
ایها الناس ! من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله , ناکثا لعهد الله مستاثرا لفىء الله , معتدیا لحدود الله , فلم یغیر علیه بقول و لا فعل کان حقا على الله ان یدخله مدخله . الا و ان هولاء القوم قد احلوا حرام الله و حرموا حلاله , و استاثروا فىء الله
این خطبه را شهید مطهری به نقل از جلد چهارطبری درکتابش اورده است و ترجمه اش می شود:
ای مردم پیغمبر فرمود : هر گاه کسى حکومت ظالم و جائرى را ببیند که قانون خدا را عوض مى کند , حلال را حرام , و حرام را حلال مى کند , بیت المال مسلمین را به میل شخصى مصرف مى کند , حدود الهى را بر هم مى زند , خون مردم مسلمان را محترم نمى شمارد , و در چنین شرایطى ساکت بنشیند , سزاوار است خدا چنین ساکتى را به جاى چنان جائر و جابرى ببرد

بهرام شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:13

هنوز یزید یک ماه هم خلافت نکرده، امام اینهم ظلم و ظلمه از یزید دیدند و شوریدند، چرا از این دست چیزها در دوران بیست سال خلافت معاویه ندیدند و بر آن نشوریدند؟
اینکه فرموده اند:« هر گاه کسى حکومت ظالم و جائرى را ببیند که قانون خدا را عوض مى کند , حلال را حرام , و حرام را حلال مى کند , بیت المال مسلمین را به میل شخصى مصرف مى کند , حدود الهى را بر هم مى زند , خون مردم مسلمان را محترم نمى شمارد , و در چنین شرایطى ساکت بنشیند , سزاوار است خدا چنین ساکتى را به جاى چنان جائر و جابرى ببرد» معاویه آیا از همان دوران عمر و عثمان بدین کارها اقدام نمیکرد و در دوران خلافت امامان اول و دوم هم بدین کار ادامه نداد؟ و در مورد بیت المال مسلمین چرا باید خزانه داربگرد به امام دوم پرداخت شود و هر ساله دو میلیون از بیت المال به ایشان پرداخت شود؟ آیا پولهایی که معاویه به ایندو امام میداد از بیت المال مسلمین نبود؟ و علیرغم اینکه شخصیت یزید بسیار مزخرف بوده است اما او فرصتی هنوز نداشته برای ظلم و فساد.

درمورد اینکه یزید هنوز فرصت نیافته خودش را نشان دهد باید بپرسم:
چرا غرب، حداقل درمیان گمانه زنی های سیاسی، ازکاندیداتوری سیاف - چهره جهادی ضد زن- در انتخابات رسیاست جمهوری پیش روی افغانستان حمایت نمی کند؟
درهمین سیستم دموکراسی ، رهبران شناخته می شوند و بعد انتخاب یا انتخاب و بعد شناخته؟
درمورد خزانه تا بحال چیزی نشنیده بودم باید مطالعه کنم.

بهرام شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:33

اخیرا یک سخنرانی از احمد قابل دیدم جالب است. درست در همین مورد. او هم نظر مرا ندارد، معتقد است که موضوع امام برای مخالفت با یزید اصلا این نبود که بخواهد بجای او به خلافت برسد. جالب است حتما ببینید و بشنویدش:

http://www.youtube.com/watch?v=C1lD1dd1Z40&feature=share

ازاینکه محرک نگاه تحقیقی شدید بسیار سپاسگذارم.

ترنم دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:55

تنها خداست که می داند
بهترین در زندگی تو چگونه معنا می شود
به او اعتماد کن...
سلام خاله جونی.
خوبین؟؟؟

سلام عزیز
شکر
خوش باشی همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد