... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

ارزش درونی

  • فکر کنم اگر این جناب عبدالرب رسول سیاف بشود رئیس جمهور، من و رفیق حالا حالاها بازنشسته خواهیم شد، آخه معلوم نیست تخصص ما مصداق شغل سنگینی که ایشان برای زنان جایز نمی دانند نباشد. حالا من یکی با خانه نشینی خیلی هم مشکل ندارم، بی خیال جنبش دفاع از حقوق زنان، حسنش اینست که میشود بعد فارغ التحصیلی یک خواب اصحاب کهف شد، اما خداییش مانده ام با مشکل زبان این موجود محترم چه کنم، تصور کنید ایشان حتی حاضر نیست صفحه فیس بوکش را برای جذب رای فارسی زبانان هم که شده دو زبانه بسازد. من یکی عمرا اگر انگیزه و حوصله یادگیری زبان پشتو را داشته باشم.

  •  رفتم سرجلسه آزمون گفتم خانم ها کسی خودکار اضافی داره؟... چپ چپ به من نگاه کرد و گفت: خودکار واسه چی؟ مگه با سوادی؟ ....جا خوردم اساسی. به فرموده آقای سرهنگ یا شایدم سرگرد یا شایدم سرتیپ، حالا هرچی!!، به قول اقای هرچی باید می نشستم تا «بی سوادی ها» آزمونشون تمام بشه تا نوبت «با سوادی» ها برسه. فرصت خوبی بود تا کتاب رو یک دور بزنم اما نشد، تمام ذهنم معطوف به دنیای بی سوادها شده بود. هرچی فکر می کردم ویزگی ای جز بسیط و ساده به ذهنم نمی رسید. راستی! بی سواد باشی آرام تری یا با سواد؟
  • ما مجازیم از دیگران دلخور بشیم اما قطعا مجاز نیستیم بر پایه تعمیم های بی پایه در باره شان قضاوت کنیم. 
  • آقای طلبه - دانشجوی این حوالی، تمام خط کشی ها و خط کش های عالمو با پاک کن جسارتش پاک می کنه، کمپلت پایان نامه یکی از خانم های گم نامو از بایگانی دانشگاه بر می داره چپه راسته می کنه و به نام خودش به جلسه دفاع میرسونه که دستش رو میشه. جسارت!!، یعنی من ماندم در فهم این ویژگی بشری، شاید بشه نوعی  سوفسطایی گری عینی خطابش کرد. ولی خودمونیم جسارت این مورد برام اصلا قابل هضم نبود؛ آقا بعد لو رفتن ماجرا به استاد داور می گه: حالا که بهم صفر دادید دکتری مو چیکارکنم؟ والله من بودم از خجالت در لایه های زیرین زمین محو میشدم. درسی که ازاین ماجرا می گیریم: قطع دارم این قبیل اتفاقات ناشی از نگاه ابزاری به علم و کرسی های علمی است و بس. خداییش نسبت به هرچی ارزش بیرونی مهم باشه و ارزشمند، بی توفیقی تو میرسونه تا این حد نزدیک به دانش بشی اما ارزش درونی اش رو نبینی، خدا خیر مک این تایر رو بده که بدون لباس مخصوص اینو فهمیده.



نظرات 17 + ارسال نظر
عمو سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:02

بخش ها

نفهمیدم.

اسکندری سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:19

یکی از چیزهای عجیب در ذهن من قائل شدن به ارزش درونی است! این ارزش گذاری با چه مناط و ملاکی صورت میگیرد؟ نفس زندگی زیستی واجد ارزش درونی بیش از خود زندگی است؟ اگر خود زندگی مطمح نظر باشد که باید برای صیانت از آن به هر دری زد و هیچ مانع اخلاقی را در نظر نیاورد! خوب ! پس این ارزش درونی از کجا می آید؟ چیزی بیرون از خود زندگی ؟ این حیثیت درونی از کجا آمده ؟ چرا حریم هایی برای خود قائلیم؟ چرا برای آن حتی برخی جان میدهند؟ این مباحث فلسفه اخلاقی شیرین است! در هر صورت من به شدت در درون خودم برای این ارزش گذاری ارزش قائلم ولی نمیدانم منشاء آن کجا است.

استاد گرامی!
مراد من از ارزش درونی، ارزش علم و دانش بود نه زندگی زیستی و خود زندگی. میخواستم بگم یکی علم را برای خود علم می جوید یکی با عطف توجه به اهداف بیرون از علم.
من هم فکر میکنم مجاز نیستیم برای صیانت از زندگی به هر دری حتی نقض اصول اخلاقی بزنیم.

حسین سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 19:45 http://eslahat-ensani.blogfa.com

به نام خدایمان الله

سلام و تحیت خدمت شما وبلاگ(وب) نویس هم لینک گرامی
با تشکر از همه ی مطالب خوب و عقلانی و معنوی تان

خدای می داند که کار شما عین ثواب است .

++++بیانیه دوم وبلاگ اصلاحات انسانی++++

بی شک در این روزگار کسب ثواب برای آخرت و طی راه صواب تنها در نماز و روزه و قرائت قرآن خلاصه نمی شود.

احساس وظیفه نسبت به حوادث بیرون زندگی و تلاش در جهت حل معضلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی رسالت هر انسان با وجدانی است.

لذا از شما عزیز خواهش مندم در مطالب وبلاگ خود بیشتر امور مبتلا بهِ و روزمره روزگارمان را نشر دهید و با فضایی مثبت و اعتدالی و اخلاقی قدم در راه کسب ثواب بردارید .

وبلاگ اصلاحات انسانی امروز با درج مطلبی جهت رفع معضل اجتماعی « روابط نامشروع در ایران» شما را به بازدید و گسترش و ایجاد موجی معنوی در محیط مجازی می کند.

بی شک درج مطلب در وب شما و معرفی به دوستان و یا درج لینک مطلب وبلاگ اصلاحات در وب شما و یا هر فعالیت مثبتی از شما و مطلب تالیفی خودتان به تداوم این موج کمک خواهد کرد.

نظرات شما در باره ی این مطلب موجب امتنان ماست.

درود بر لیلی ها و مجنون ها و عاشق های پاکدامن

------------------------------------------------------------
همه در جهت رشد اخلاق و فرهنگ در کشور عزیزمان ایران گام برداریم .
------------------------------------------------------------
با احترام

سلام

حسین پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 20:35

سلام....

پیش تحلیل امشب:

ازدواج موقت آری یا نه ؟؟

چر باید ( نباید) ازدواج موقت کرد؟؟

*شما دیدگاه تان را به ما بگویید*

لطفاً در موقع نظر دادن فارغ از پیش فرض های

بد و خوبی که در ذهن ممکن است داشته باشید

در مورد این موضوع اظهار نظر کنید.

*آیا با ازدواج موقت به کل مخالفید؟؟؟

*آیا به شرایط و حدود خاصی معتقدید که اگر باشد ، ازدواج موقت را توصیه می کنید؟

*آیا اصلاً ازدواج را خوب می دانید؟

*لطفاً بگویید هر آنچه در دلتان هست....

تحلیل نهایی با کمک نظرات شما فردا منتشر می شود.

سپاس

سلام

بهرام پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 22:16 http://pargar6.persianblog.ir/

فقط در مورد این گزاره تان که:«من هم فکر میکنم مجاز نیستیم برای صیانت از زندگی به هر دری حتی نقض اصول اخلاقی بزنیم.»
زندگی عام است و حتی از مرزهای انسانی فراتر، مرزهای گیاهی و جانوری را هم در مینوردد. چیزی نیست از زمره مخلوقات آدمی. اما "اخلاق" عام نیست. تاریخ دارد و جغرافیا دارد. هر امتی اخلاقش برای خودش معتبر است و اخلاق های دیگران، چیزی ست در حد بی اخلاقی.
اینکه شما اخلاق را بر فراز زندگانی مینشانید را اگر روشن بنویسید این میشود که شما "اخلاق اسلامی" را بر تارک زندگی مینشانید و این اخلاق است که نباید برای صیانت زندگی هم که شده، نقض شود...
در حالیکه تمام غیرمسلمانان تاریخ انسان، زندگی شان را با نقض همین اخلاق مورد نظر شما پیش برده اند.

اختلافات خیلی جزئی اند. احکام دانه درشت اخلاقی میان همه بشریت واحد است. برفرض هم که اخلاق نسبی باشد من فکر می کنم ما ملزمیم به باید ها و نبایدهای اخلاقی که باور داریم احترام بگذاریم.

زینب جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:50

سلام بر دوست بی وفا.
لیلا جانیه موقع یادی از ما نکنیااااااااااااااااااا....من الان ازت دلخورم .
فرمودید:"ما مجازیم از دیگران دلخور بشیم اما قطعا مجاز نیستیم بر پایه تعمیم های بی پایه در باره شان قضاوت کنیم. "
سوال.به نظرت چرا از دیگران دلخور میشیم؟؟منشا دلخوری ما آیا قضاوت های بی پایه نیست؟

سلام زینب جان.
فک می کنم گاهی بله گاهی نه، ببین زینب جان!
فرض بگیریم من امروز یک برخورد غیر منصفانه از استاد راهنمام می بینیم که سبب میشه فی المجلس از دستش دلخور بشم ، تا اینجا مشکلی نیست چون دلخوری یک انفعال درونی است که تا حد زیادی دست من نیست اما آیا مجازم بر پایه این دلخوری حکم بدم که استاد ایکس انسان غیرمنصفی است یا برای این قضاوت نیاز به معونه بیشتری است؟ اساسا چه نیازی است که ما مدام درباب دیگران قضاوت کنیم؟

بهرام جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 http://pargar6.persianblog.ir/

اختلافات جزیی نیستند و دو بنیان متفاوت دارند. اینکه «اخلاق دینی است» یا «دین اخلاقی است»، بر اساس هر یک از انتخابها به راهی متفاوت میتوان رفت. اینکه اخلاق مقدم بر دین است یا دین مقدم بر اخلاق، موضوع اصلی ست.
برای فقه شیعه، دین تقدمی تام بر اخلاق دارد و هر آنچه که دینی نیست، اخلاقی هم نیست مانند حقوق بشر و حقوق زنان. یعنی در ذهن یک شیعه کلاسیک، چندهمسری بسیار اخلاقی تر است تا برابری حقوقی زن و مرد. چرا که اولی از پشتوانه فقهی برخوردار است و دومی از آن پشتوانه عاریست.
در حقوق بشر، همه انسانها ذاتا با هم برابرند بدون هیچ اما و اگری. اما در اخلاق اسلامی «همه با هم برابرند مگر در تقوا» یعنی یک ریسمان دینی برای برکشیدن دینمداران به مدارجی بالاتر از همه. یعنی من با شما برابر نیستم و بر اساس تقوای شما و بی تقوایی من، شما از من برترید.

- نسبت احکام فقهی با احکام اخلاقی یکی از جایگاههای جدی بحث در محافل علمی است که کمتر به آن پرداخته شده است. اگر به این بحث پرداخته شود بعید نیست احکام فقه را متاثر بسازد.
- اینکه فرمودید «در اخلاق اسلامی «همه با هم برابرند مگر در تقوا»، موافق نیستم. فقه اسلامی یک سری تفاوت ها میان مومن و کافر قائل شده نه اخلاق اسلامی.
نکته دیگر: می فرماییداخلاق اسلامی، منظورتان کدام اخلاق است؟ آیا اخلاق ما از اسلام گرفته شده؟ براساس حسن و قبح ذاتی که شیعه به آن قائل است بعید میدانم اخلاقیون ما حکم اخلاقی که به وضوح با عقل سلیم مخالف باشد را بپذیرند اگر هم پذیرفته اند باید دید ایا این ناشی از سیطره تاریخی نگاه فقهی بر حوزه های اندیشه ما نیست؟
می فرمایید اخلاق اسلامی، از شما می پرسم این اخلاق اسلامی کجاست؟ کجا من سراغش را بگیرم؟ منظورتان اخلاق ناصری و اثار متقدم است که درقرون اولیه متوقف شده اند یا آثار اندیشمندانی که به تازگی سربرآورده اند؟ قله این اخلاق اسلامی که برای من انسان مسلمان امروزی مرجع باشد کیست؟
- اینها همه بحث های نظری است که باید درجایگاه خود به پیش رود. اما در مقام عمل به نظرم باید تابع اخلاق بود. وقتی تابع اخلاق باشیم و دغدغه اخلاق را داشته باشیم مسلما به مصادیق حساس که برسیم تامل خواهیم نمود. جامعه مسلمانی که پایبند به اخلاق است از خود خواهد پرسید ایا برخورد ایکس با کافر یا مرتد درست است یانه؟

حسین جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 20:58

سلام.... تحلیل شماره 1 ازدواج دائم ( پیش تحلیلی بر ازدواج موقت ) به لطف خدای جان و جانان منتشر شد

نظرات شما موجب امتنان من است...


اصلاحات انسانی

اسکندری جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 23:57

من چنین برداشت مى کنم که بخش اول نظربهرام گرامی مجال گفتگو دارد. خلط موضع اخلاق با اخلاق دینی بحث را منحرف کرد. سوال این است که آیا برون از زندگی چیزی برای تحدید الزام زندگی وجود دارد؟

بهرام شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:41 http://pargar6.persianblog.ir/

رفتارهایی که در مجموعه های خود به اخلاق معروفند یا انسان محورند یا خدامحور. یعنی من اگر به کسی خوبی میکنم برای زابطه با یک همنوعم است و بس. هیچ چیز دیگری درین میان دخیل نیست. اما اخلاق های دینی عموما از آموزه های دینی نشات میگیرند. چه در رابطه با خدا. چه در رابطه با انسان و چه در رابطه با خود.
شما با خواندن تاریخ میتوانید درین نتیجه گیری با من سهیم شوید که: بیشترین جنگ ها و کشتارهای تاریخ انسانی برای دو عنصر دین و سرزمین بوده است. یعنی هنوز آموزه های دینی، هست که انسانها را به دو دسته مومن و نجس تقسیم میکند یعنی رابطه با همنوع تابعی ست از نوع باور و اعتقاد.
شما چگونه میپرسید کدام اخلاق اسلامی که تمام رفتار و پوشاک و خوراک و نگاه و گفتار و نوشتار و پندارهاتان همه باید خطوط ممنوعه دینی را رعایت کند؟
اخلاق یعنی رفتار بر اساس "ارزش ها"؛ اینکه کدام ارزش ها رفتار ما را معین کند نوع اخلاق ما تعیین شده است. بر همین اساس در اخلاقی "کشتن" به هر نوعی یک ضدارزش است و در اخلاقی دیگر "کشتن و حتی کشته شدن" بالاترین ارزش هاست گیرم که باید کافر را کشت و در راه خدا جهاد کرد و مجاهد باید مرد.
در سیستمی، دست دادن زن و مرد و حتی روبوسی کردن،بوقت سلام و علیک، در حد یک لبخند یا یک نگاه حرمتگزار عادی ست. اما در سیستمی دیگر چیزی ست در خور آتش جهنم.

حوزه فقه محدود به عبادات و معاملات است نه فراتراز آن و شما مرتب ایندو را باهم یکی می گیرید جناب بهرام گرامی.
وانگهی حرام بودن دست دادن و بقیه موارد که به حوزه فقه اسلامی مربوط می شوند صرفا براساس مکتب اخلاقی لذت گرایی غیراخلاقی حساب می شود نه نگاه سایر مکاتب اخلاقی.
نکته اخر: من فکر می کنم نکته استاد اسکندری نکته مهمی است، چون اساسا بحث نقد اخلاق اسلامی نداریم که اگر بخواهیم داشته باشیم جایش هست اما باید شرایطش را درنظرگرفت.

بهرام شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:55 http://pargar6.persianblog.ir/

عمو عباس عزیز، ما از مقولاتی صحبت میکنیم که عام اند و بی چهره و به محض آنکه بخواهیم وارد توضیح دادن آنها بشویم باید با مصداق ها سرو کله بزنیم بعنوان نمونه ما مقوله ای داریم بنام "علم" اما این علم یا فیزیک است یا شیمی یا اقتصاد و یا ...؛ بهر حال ما در بیرون از حوزه های خاص دانش بشری با چیزی به اسم علم روبرو نیستیم. فلسفه هم همینطور است، ما در گفتارهای فلسفی و صحبت از آن، فقط میتوانیم دستگاه های مشخص آن مانند هگل یا مارکس یا نیچه یا ارسطو و غیره را توضیح بدهیم. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم که «فلسفه چنین میگوید» بلکه باید بگوییم فلسفه ارسطو یا فیشته یا شلایرماخر چنین میگوید. همچنان که نمیتوانیم بگوییم «دین چنین میگوید» بلکه باید روشن کنیم کدام دین چنین میگوید. اخلاق هم از همین قاعده پیروی میکند، ما با اخلاقی خارج از سیستم های ارزشگزاری موجود سرو کار نمیتوانیم داشته باشیم، هر چه که هست مبتنی بر یک دستگاه نظری ست.
اینست که خیال نمیکنم بدون صحبت از اخلاق دینی یا سکولار، اخلاق مسیحی یا اسلامی و غیره، یعنی بدون روشن کردن چگونگی سیستم درونی و سنگ بناهای یک اخلاق بتوان از اخلاق عامی سخن بمیان آورد.

بهرام شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 http://pargar6.persianblog.ir/

عموعباس عزیز پرسیده است:«سوال این است که آیا برون از زندگی چیزی برای تحدید الزام زندگی وجود دارد؟» پاسخ من اینست: برای آنان که به ماورای زندگی مادی باور دارند بله. ولی برای منی که زندگی در همین جهان مادی خلاصه میشود نخیر.
بسیار روشن است که یک خداباور، زندگی اش با دستورات الهی تحدید میشود، (که البته این ماوراءالطبیعۀ او از نظر خود من، چیزی ست در درون زندگی، اما خود او آن را در ورای طبیعت و هستی مادی و زندگی می انگارد.) یعنی برای من انسان و ذهنش و تمام رویاها و خیالات و اوهامش، همگی درین جهان فیزیکی ما هستند و جایی در بیرون ازین جهان بعنوان متافیزیک، وجود ندارد. اما یک خدا باور که به عرش و آخرت و بهشت و جهنم باور دارد، همگی این سیستم را در جهانی ورای این جهان زندگی میداند.
قبلا هم که در گفتگوهامان به کرات تکرار شده است دیدگاهی مانند دیدگاه من "اخلاق" را از خود رابطه انسانها استنتاج میکند، اگر روزگاری برای پوشش، کشتن حیوانات و کندن پوستشان اخلاقی بوده است، امروزه این امر دیگر چیزی مذموم است و پسندیده نیست. یعنی بدون مرجعی در بیرون از زندگی. اما دیدگاهی هم هست که زن را نصف آدم حساب میکند، و این از یک منبع بیرون از زندگی یعنی خدا صادر شده است.

اخلاق اسلامی منشا اخلاق را خدا نمی داند، عقل میداند.
زن در تمام نگاهها و مکتب ها هنوز نصف انسان است، بد بختی بالاتر از خلاصه کردن زن در جسم او سراغ دارید؟؟
دنیا بر محور تبلیغ می چرخد و تبلیغ بر محور جسم زن بدبخت؛ نوعی شی انگاری مدرن.
حالا! به منبع بیرون از زندگی کار ندارم عقل من این شی انگاری را می بیند و نمی پذیرد، آیا این خواسته من جایگاهی در سیستم اخلاقی خواهد داشت؟؟؟

حسین شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 15:58

سلام. تحلیل شماره 2 و پایانی :

دقایقی پیش تحلیلی متفاوت در باره ی ازدواج موقت طبق نظرات شما عزیزان منتشر شد ....

نظرات نهایی شما حتماً سرمایه ای برای دموکراسی وبلاگی است .... سپاس

سلام

اسکندری شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 23:18

صرف نظر از قالب های مختلف این سوال معتبر است که منشاء اخلاق وملاک عمل اخلاقی چیست؟ مثلا نظریه حدوسط یا نظریه فعل مبتنی بر
عقلانیت یا نظریه عمل بدون قصد منفعت شخصی و...ازآن رو اخلاق بدون مواضع یا جهتگیری مى تواند موضوع بحث باشد.
پاسخ جناب بهرام ناظر بر نوعی کارکردگرایی است.یعنى اخلاق هم مثل سایر امور باید در خدمت خود زندگی باشد . الزامی برون از حفظ وافزودن بر امکانات زیستن نیست و نباید باشد.

سه بحث داریم: زندگی اخلاقی، زندگی خوش، زندگی معنی دار.
اگر با نگاه سوبجکتیو به هرسه نگاه کنیم هر سه را نسبی و تابع خواست و میل انسان کرده ایم همچون جناب بهرام .

دا یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:43

درباره تفاوت این زندگی ها بنویسید! اگرحوصله دارید

آیا زندگی اخلاقی همان زندگی معنادار یا توام با خوشبختی است؟
تدئوس متز:
کاملا ممکن است یک فردی برخوردار از یک زندگی توام با خوشبختی و رفاه باشد و درعین حال یک زندگی اخلاقی یا معنا دار نداشته باشد. یا یک فردی زندگی اخلاقی داشته باشد ولی آن زندگی توام با معناداری و رفاه نباشد. یا یک زندگی معنادار(مثلا معنادار به این معنی که هدفدار باشد) اما اخلاقی یا توام با خوشبختی نباشد.
متز معتقد است اخلاق، خوشبختی و معنای زندگی به عنوان سه مقوله جدا و مستقل می توانند بهترین زندگی یا یک زندگی شایسته را به وجود آورند.

حوری دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:34

-سهم من از این دل نوشته ها جمله ی (ما مجازیم از دیگران دلخور بشیم اما قطعا مجاز نیستیم بر پایه تعمیم های بی پایه در باره شان قضاوت کنیم) هست.
دوست فیلسوف داشتن همین است دیگر!
-در خصوص پایان نامه هم باید بگم به عینه دیدم در طی یک ماه پیچیدن و تحویل دادن! البته این آدمی که شما گفتی ناشی گری کرده باید می رفت یه دانشگاه دیگه کپی می کرد می آورد اینجا تحویل می داد دزدی هم باید شیک باشه خب

یک دانشگاه دور افتاده و یک رساله ناشناخته برام پیداکن رفیق که خسته ام حسابی. از خجالتت درخواهم آمد.

حسین دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 14:57

[گل][گل][گل][لبخند][لبخند][لبخند][خنده][نیشخند]

بررسی دوستی هاو عاشقی ها در محیط مجازی

لیلی ها و مجنون های امروزی در چه فضایی باهم اند!!!؟؟؟؟؟؟؟؟


چت
.
.
.
.
.
اینترنت
.
.
.
.
.
تلفن و مبایل
.
.
.
.
ایمیل

این مطلب را بخوانید و نظرتان را بگویید


آیا محیط مجازی راه خوبی برای دوستی و ازدواج است؟؟

[لبخند][لبخند][گل][گل][گل][خنده][نیشخند][چشمک]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد