... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

سنخیت

صبح زود:

نیمه هوشیار از رفیق شفیق عازم برگشت شنیدم: 

شب شراب نیارزد به بامداد خمار


حالا در حصار سیم و سیستم و مساله و فرضیه اعتراف میکنم:

شب شراب بیارزد به بامداد خمار


این «سنخیت» هم که چه کارها می کند با ما مدام پیچیدگان در فرقت!!!

راستی! سنخیت ریشه در واقعیت دارد یا حاکی از سوبجکتیویته کشش است؟ 



نظرات 8 + ارسال نظر
بهرام دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 18:23 http://pargar6.persianblog.ir/

موافقم: شب شراب بیارزد به بامداد خمار...

زیتون سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:24


سلاااااااااام
هاااااااااا ای که گفتین ینی چه ؟؟؟!!!!!!

باز که از این پست هایی گذاشتین که من از خودم و هوشم و آی کیوم نا امید بشم دکتر جوونم

من برم معتاد بشم مقصر شمایین هاا

سلام بر زیتون عزیز. از این ورااااااا؟؟؟

حالا که مقصر پیدا کردی وقتو تلف نکن حتما برو معتاد شو، من حاضرم تنبیه بشم.

جوجه ویراستار چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:52

من که یه اپسیلون نفهمیدم میخوای چی بگی.

شرمنده ام.

اصلا تو و زیتون مثل اینکه نذر کردید موقعی نظر بدین که سر در نمیارین. بابا این همه پست اینتلجبل (قابل فهم) نوشتم چرا در اون باره نظر نمیدین.

جوجه ویراستار چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:01

همونا رو هم نمیفهمیدیم. این یکی دیگه خیلی فشار نفهمیش زیاد بود و ما هم صدامون در اومد. ما را عفو کن که هنوز درخواست صحبت زیر دیپلم ازتون داریم ای بانوی خوابگاه فاطمیه.

زینب پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:05

سلام.
اگه فردوسی خدا بیامرز بودش کلی ازت دلخور می شد.بابا فارسی رو پاس بدار.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
سابجکتیو،اینتلجبل و... چی چی میگی؟؟؟؟؟


سلام سرکار پاسداشت .. چشم ... امروز از اس هایت بی نهایت مسرور گشتیم همه.

زینب پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:15

بععععععععععله...بخندین...ما کلن تو کار ادخال السروریم..

حوری جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:01

خواهر شما به عنوان موضوع در پست بعدی که ان شاء الله می نویسید بیاید و معنی این پست رُ بنویسید! گناه داریم انقد فسفر سوزوندیم تو هیاهوی پایان نومچه نویسی بخدااااااا
این موقع شب و حرف از اصالت ادراکات ذهنی!!! خدا رُ خوش نمیادبعدم بامداد خمار یه رمان معرفی هم هست که ما مستفیضکی گشتیم ازش

آفرین بر حوری ... خوشحالم که شما اعتراض نداری. اون رمانم اگه داری دفعه بعدی زحمتشو بکش باخودت بیار ماهم مستفیضک بشیم.

حوری یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:38

به چشم :)

چشمت بی بلا:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد