... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

غرقاطی

غمخوار من به خانه غمها خوش آمدی 

با من به جمع مردم تنها خوش آمدی 

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند

می بینمت، برای تماشا خوش آمدی 

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی 

پایان ماجرای دل و عشق روشن است 

ای قایق شکسته به دریا خوش امدی 

با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود 

منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی 

ای عشق ای عزیزترین مهمان عمر 

دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

------------------------

اوضاع حسابی غررررررر قاطی است، کودتای نرم افزاری، آراء ناپاک، حکومت موازی و چندین کوفت و زهر مار دیگر که مجبوریم دهان روزه سرکشیم.


اصلن بی خیال درد، بی خیال سربریدن ها و انتحارها  و تقلبها  و بی خیال ساعت رولکس خلیفه های قرن بیست و یک،، تاخونت به جوش نیامده جلیقه انفجاری بپوشی و سرباز پا در رکاب یکی از این خلفای با پرستیژ شوی بتفلسف و فاضل نظری را دریاب!! 

یک اصطلاحی فلسفه اسلامی دارد بنام « وحدت در کثرت»، گمانم همچین چیزی نیاز داریم ما ساکنین عصر حاضر، چیزی از سنخ « آرامش در نا آرامی»!!

 یاد بگیر، یاد بگیر روی گسل زلزله «آن» را زندگی کنی، یاد بگیر روی دهانه آتش فشان « لحظه» را بخندی، یاد بگیر کنار انبار باروت خانه چند طبقه با سبک مدرن بسازی!!

والا احسن به این مردم کوچه بازار با این همه مهارتشان در زیستن، احسنت، احسنت، احسنت... 

اینجا مرز مرگ و زندگی بی معناست، زندگی و مرگ در هم اند، بخواهی اینجایی باشی باید زندگی را قمار کنی. 

راستی، راستی!!

جایزه نوبل و اسکار حق کیست؛ ما که داریم با خون دل داستان پر گوشت و استخوان بی نوایی را می نویسیم یا خالد حسینی و صدیق برمک های آینده که قصه و فیلم مان را؟

نظرات 8 + ارسال نظر
نادم سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 17:09 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

” عشق “
در مرد ها حسی هست که اسمشو میذارن ” غیرت “


و به همون حس در خانم ها میگن “حسادت “

اما ...

من به هردوشون میگم ” عشق “

تا عاشق نباشی

نه غیرتی میشی نه حسود !

mehrab سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 17:52 http://www.mehrabkamali.blogsky.com

salam
webloge ghashangi darid

movafagh bashid

فهیم چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 02:11

ای جان. منم خیلی دنبال و نگران وضعیت اونجام.میشه به منم بگی چی شده؟ اخه اخبار چیز زیادی نمیگه.
فقط از همکارا به من گفته که اوضاع خوب نیست.

داکتر عبدالله و طرفدارانش که مخالف اعلام نتایج آراء بودند پس از اعلام آراء توسط کمیسیون انتخابات، حرکت های مدنی رو در اعتراض به این عملکرد کمیسیون و پیگیری مطالباتشون اغاز کردند، بناست جان کری بیاد مشکلاتو حل کنه، می بینی توروخدا وضعمونو، هرچی از نظام ریش سفیدی فرار کنیم بازم به شکلی دچارش میشیم. اینطوریا دیگه.

بهرام پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:51 http://pargar6.persianblog.ir/

هر جامعه ای، مشکلاتش و راه حل مشکلاتش متناسب با خودش است، از کوزه همان تراود، امان از این "همان"...
جامعه اتون رو بشناسید، خواهید دانست که راه حل های راعی کاملا مناسب و درخور است، توقعات شما بالاست...

جالب است، این انتخابات از بدو تا به حال خودش دانشگاهی بوده برای مردم و بخصوص نسل جوان ما، همه این چالش ها آموزنده بودند ، اصلن همین چالش ها تفاوت حال مارا با گذشته ما میرساند، اتفاقات نشون میده ساختارهای کهنه قدرت که بزرگترین عامل بدبختی ما بودند بهم ریخته و حتی از بین رفته......
ما دراین مدت همه پتانسیل خودمونو برای تغییر داریم به کار میندازیم و از این رهکذر به قابلیت ها و ظرفیت هایی که داشتیم پی بردیم، انبوه گفتگوها و نشست های خبری که دراین مدت شنیدم برایم بغایت امیدورر کننده بوده، ما اهل فکر و اهل درد زیاد داریم و تلاششان برای کار ستودنی و دلگرم کننده است .
اینها رو میبینم من ولی خب دغدغه های آدمی همچین هم بیراه نیست، اینها هم از همان کوزه ای میتراونذ که ما آنیم، بااینکه واقعیاتو میبینی این دردها رو هم داری دیگه، کاریش نمیشه کرد.

sophia جمعه 20 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:04 http://reflexion.mihanblog.com

دوست گرامی روند موفقیت آمیز یک تغییر اجتماعی سه سطح داره(خروج از انجماد،حرکت و تثبیت در وضعیت جدید) که شاید در جامعه ای که هنوز بافت سنتی قدرت تصمیم گیرنده س با روش های دموکراتیک بدست نیاد؟!! "کوبه آبه" نویسنده ژاپنی داستان کوتاهی درمورد استفاده نادرست از دموکراسی در جوامعی مثل ما داره که در نوع خودش بسیار آموزندس...ااین نویسنده با بیانی طنز نشون میده کهسو استفاده از واژه دموکراسی یا حق اکثریت چطور میتونه ویرانگر و استبدادی عمل کنه...

همانطور که دوست گرامیمان بهرام اشاره فرمود این اجتناب ناپذیره که هر جامعه ای مشکلات و راه حل های مخصوص به خودش رو داره...برای مثال در کشور خودمون سالها استبداد ریشه دار باعث شد که روشنفکران در طول بیش از چندیدن دهه تلاش و مبارزه فکری در همراهی اکثریت هیچ توفیقی بدست نیارن در حالیکه رضاخان با اصلاحاتش در کمتر از یک دهه تحولات بزرگتری رو رقم زد که برغم بازگشت بازهم اثراتشون حفظ شد...لطفا منو به منش دیکتاتوری متهم نسازید اما بذر دموکراسی برای ریشه زدن و رشد کردن نیازمند تحول فکری اکثریت جامعه س در شرایطی که درها بر همان پاشنه کهنه و پوسیده میگردن نمیشه انتظارات زیادی داشت...کما اینکه حتا در جامعه ای آزاد چون آمریکا در برخی از ایلات جنوبی برای کنترل نژادپرستی به اجبار قانونی روی آوردن و نتایج مثبتی در رفتار و نگرش حاصل شد...

بازهم برای جامعه شما ارزوی آرامش پایدار دارم...کما اینکه خود ما هم از چنین نعمتی بهره مند نیستیم.

بعضی وقتها به این نتیجه میرسم اصلن چرا کشورهای ما باید بخوان دموکراسی داشته باشن؟ فکر کن از وقتی تب دموکراسی وارد کشورهای عربی و آسیایی شده همه چی بدتر از قبل بهم ریخته، برفرضم دموکراسی یک الزام باشد و گریزی از آن نباشد بلاخره باید بسترش ساخته بشه یانه؟ ما هنوز قوم گرا و مذهب گرای سفت و سخت غرب میخواد دموکراتمون کند به اصرار. با یک دانشجوی پشتون هموطن بحث میکردم که احساس مدرن داشت اما تفکر مدرن نه؛ طرف میگفت من پشتون و تاجیک و هزاره حالیم نیست، من بشر رو میبینم اما وقتی بحثمون کشیده شد به انتخابات معتقد بود رای به عبدالله اشتباهه چون درافغانستان غیر پشتون نمیتونه حکومت کند .....گفتم یعنی استبداد؟ گفت مگه چی میشه مثل چین باشیم گفتم خب بشر چی میشه، من که پشتون نیستم پایمال بشم؟ جوابی نداشت بده.
خب برای من همینکه ایشون نزد به صورتم یا کلامی رکیک نثارم نکزد علامت رشد و ذوب آرام افکار نژاد پرستانه است که داره اتفاق می افته و به اون راضی ام و تا ذوب نهایی این افکار مناسسب نمیبینم امنیت رو فدای احقاق حقوق از دست رفته قومی کنیم اما احزاب بزرگ غیر پشتون دموکراسی رو آرمانشون نمیدونند که برای به ثمر نشستنش از حق فعلی شون بگذرن. نمیدومم ....شاید این دیدگاهم اشتباه باشه ...ادعای سیاست دانی ندارم به هیچ وجه.
.:

فهیم سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 00:03

سلام.راستی خانم دکتر قرار بود برای من cd زبان بزاری ها! هیچ راهی نیست بفرستی برام.اسم استاد و کلاسش چی بود؟می شم جوابشو به میلم بفرستی اگه اینجا مناسب نیست!
دستت درد نکنه


بعد ماه رمضان که رفت و آمدها زیاد بشه دست یکی از استادا برات می فرستم. شرمنددددددده.

بنیادی دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 05:28 http://bsbonyadi.blogfa.com

سلام
شرایط وحشتناکی برای دنیای اسلام پیش آمده... هر طرف را نگاه میکنی خون و خونریزی است...
مملکت شما که خدا رو شکر رو به جلوست... و ان شاءالله از مخمصه این ماهها هم در میآید... اما دلم بدجور برای آنها که انگشت رایشان را بریدند سوخت.
عربها بدجور به هم ریخته اند.
خدا آخر و عاقبت جهان اسلام، این گله گرگ زده بی چوپان را بخیر کند!
التماس دعا این شبها

سلام بنیادی عزیز
آمین

فهیم سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 23:40

مرسیییییییییییییییییییییی عزیزم

خواهش میکنم، قابل شما رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد