... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

دوش آن غم دل که می نهفتم

یک وقت هایی گرفتار تناقضی، یک وقت هایی تضاد. به نظرم وضعیت های تناقض آمیز آدمی دردناکتر از حالت های تضاد گونه اند. می شود گفت ذهن، بیشتر درگیر تناقض و احساس درگیر تضاد است. اگر تضادهای احساس را در قالب اندیشه بریزیم سوال اینجاست؛ تضادها روی دیگر سکه تناقض اند یا محصول ناامیدی از دودوتاچهارتاهای معمول عقل و گریز از مرکز اندیشه ورزی؟؟

----------------------------------

پ.ن 1: توضیح یادداشت:

نه در مسجد گذارندم که رندی

نه در میخانه کاین خمار خام است

نظرات 2 + ارسال نظر
زینب یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 19:07

سلام لیلا جون..
میشه مثال های واضحی از تضاد و تناقضی که گفتی بزنی؟

مثال زدم دیگه ، شعر رو خوب بخون زینب جان.

زهرا مراد یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 23:03

خخ پس هر دو عالم بر فنا دادید. بیایید یک شبی را پیاده گز کنیم سه ساعته از طلاب تا مطهری!

یادش بخیر . فعلن که هنوز حالم خوب نشده ولی حتمن پایه ام. اصلن میام مشهد باهم تا قم پیاده روی کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد