... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

سکوت


اصلن تصور نمی کردم این همه دارو برای سرفه وجود دارده و اصلن تصور نمی کردم روزی این اراده معطوف به مداوای قوی در من بوجود بیاد، فکر کنم عاملش نیاز باشه؛ واااای خدای من چقدر ما به این بدن انعطاف پذیر و شکننده محتاجیم.


گفتگو با یک روح خاموش حرص آوره، چون از دل سکوت میشه بی نهایت معنی بیرون کشید و در هیچستانی وسیع هی بر هیچ پیچید و پیچید و پیچید. سخت محتاج یک بینشم؛ بینش روح درمانی!!


-------------

با همه ایرادهایی که به دوآلیسم روح و بدن وارد است، من الان در این وضعیت کاملن زنده و کنجکاوم بارِ هستی هردوتا رو عمیقن حس میکنم.

نظرات 2 + ارسال نظر
... ... ... ... ... ... ... شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:54

خوب که مریضیت طولانی مدت شد و فهمیدی باید به این بدن بدبخت صاب مرده برسی. وگرنه برا تو هر کاری کردم که یاد بگیری به این بدن برسی، یاد نگرفتی که نگرفتی. فقط سرت تو کتاباته و چش دیدن آدما رو نداری.
وااااااااااااااااااااااااااااااای از دست شما فلاسفه.

الان شما داری احساس ابرازات میکنی دیگه!؟

سر ویراستار جانی دیگه!؟

... ... ... ... دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 19:08

بله. همیشه ابراز احساسات قشنگ نیست. باید گاهی مواقع تند بود. صفا حالا خوب شدی یا نه؟

دارم خوب میشم سرویراستارجان. ممنون از التفاتت عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد