... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

باورکن ! 

             میشه راه حل اشتباه باشه اما نتیجه درست

ابر سوالی از تبار فخیم فلسفه و فیزیک !

مشغله ها همیشه علاقه های ناب و اوت می کنند ٬‌ جالب اینه که علاقه ها هم درست وسط مشغله ها بهانه ی ادم و می گیرن  .

  • ماتریکس و که کامل ندیدم بماند کتاب « فلسفه و ماتریکس »  و هم که خیلی وقت پیش لای قفسه ها ملاقات کردمش هنوز نخوندم ... به خودم قول دادم اگه بچه خوبی بشی و بازی هوشیهاتو بزاری کنار و فقط بچسبی به فایل p  اجازه میدم این قلم و تناول کنی   

 

  • استیون . و . هاوکینگ و تاریخچه زمانش هم یکی دیگه ازهمون علاقه های زنده بگور شده منه که این روزا سراز کمد هم اتاقی مون دراورده و شده مایه عذاب ...   

خداییش زمان مقوله جذابیه ..سوال زمان و از بچگی ها پیداکردم .. نمی دونم چرا شاید پای ژنی درمیون باشه که از بابای فیزیک شناس و فیزیک دوستمون  به مارسیده  حالا بماند که همیشه چوب الفبای فیزیکش دنیای بی حسابتو نمی فهمه , بهتر بگم توبیخ میکنه .. 

البته همیشه گفتم کافیه دوگانگی موج / ذره درکوانتوم مکانیک و درنظر بگیره تا بتونه بی قاعدگی مارو در گوشه ای از قاعده هاش جای بده ...

خلاصه  !

اندرمفاد ابرسوال بچگیهای ما همین بس که مارا باشتاب تمام پرت کرد به وادی فلسفه .. وعجب اینکه از ایل وتبار فلسفی زمان همچین چیز جون داری نصیبمون نشد , میگیم نسل فیزیک شو بخونیم شاید سیاه چاله ای از این دنیای زلزله خیز مون و پرکنه  

 

چی داشتم می گفتم ؟ 

آهان ..  

هاوکینگ !..  

عجب تاثیری داشته خانم ایشون !!... باورنمیکنید از خود جناب هاوکینگ بشنوید :« آنچه واقعا باعث تغییر شد نامزدی من بازنی به نام جین وایلد بود , این رویداد چیزی برای زنده ماندن به من داد »  

زندگی این زوج اندیشمند هم یک پارچه فیزیک مجسمه !   

خانم جین هاوکینگ ( به نظر من ) تحت تاثیر نیروی گریز از مرکز رشته ای رو که حتی الامکان متفاوت از رشته شوهرش باشه انتخاب میکنه و سراز دکترای ادبیات پرتغال درمیاره ... 

چه شود ! ....  

آه حملت این جمع تاریخها و زمان موهومت اصلا حس خوبی رو به ادم منتقل نمیکنه .. بیا قدری گوته حل نماییم و شکسپیر تخمین بزنیم ! (ببخشید از ادبیات المان و انگلیس وام گرفتم چون نوع پرتغالی اش در بساط نیست )

 

ازشوخی که بگذریم از یک کار این اندشمند ی که به گفته خودش کند فکر میکند ( به خودم یه کم امیدوار شدم !)  خیلی خوشم اومد : عمومی کردن دانش ....  

هاوکینگ در کتاب فرودگاهی خودش « تاریخچه زمان از انفجار بزرگ تا سیاه چاله ها » پاسخ فنی  اش به سوالات  ازکجا آمده ایم و به کجا می رویم ؟ را همه فهم نمود ... 

 

و ما نیازمندیم فلسفه را عمومی بسازیم ..  

یا علی

لکن مرا استاد نائی دف تراشید  

نی را نوازش کرد و من را دل خراشید

هذیان و اشتها

روزها کم حوصله اند  

نازبودن را کم کن  !

زندگی کشیدنی است  

افسانه رفتن را فاتحه بخوان  

انسان به تولید انبوه رسیده است  

مارکت را ٬ محکم بچسب  

ساختارها نفس می کشند  

حاشیه نویسی هایت را لاک بگیر  

ایسم ها بحران محیط زیست ساختند  

کاکتوسهایت را به آیین روشنفکری به خاک بسپار  

نه جانم ! 

هذیانهایم را جدی نگیر  

« اختیار » همچنان دلایلش محکم است  

میوه ممنوعه کلیسا هرچند اینک روییده است  

برحلقوم خش دار خدای مدرن  

اما من سرشار اشتهایم  !!

فزونتر از پدربزرگ آدم َ مادر بزرگ حوا 

 

...

  • بچه ها برگشتند : با هیاهویی مضاعف و کوله هایی مملو از حدیث تفرج ...  

دریغ از یک قطره سوغاتی   

حالا دیگه سکوت و تنهایی حسابی ری استارتم کرده ... برای بودنی باز پرهیاهو با بچه ها ...  

  • پروژه همچنان ادامه دارد ...  

این روزا دیگه  امیرحسین فسقلی هم   پایان نامه نویس شده حتی اولین واژه های مشق زبان مادری برای طه کوچولو هم شده خاله .. پایان نامه ...