... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

دشت ...   

شب٫‌سکوت٬ هوای  بی خودی ...   

دوساعت شارژ٬‌ده گیگ بال پرواز و حسنایی که در همون ام بی اول حل شده  ! 

من بی می ناب زیستن نتوانم  

بی باده کشید بارتن نتوانم  

من بنده ان دمم که ساقی گوید : 

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

راستی که بعد ۶ ساعت مشاعره هذیان٬تنها شیرجه زدن دراین بیت ها میتونه نبض روحتو به حرکت بیاندازه ... 

-------------- 

بعد یک هفته موسسه گردی و مرکز شناسی و گروه یابی هسته های پژوهشی زنانه٬داشتیم درکوچه پس کوچه های چند مجهوله مطالعات زنان توبه فلسفه می کردیم که بازتوبه شکستیم .... 

اصلا میدونی چیه همش تقصیر این پروازهمای است بس که گفت : 

 توبه ها را بشکنید آمد بهاران ! ماهم خب جوگیرشدیم دیگه .......

یک روز  

دیوانه می شوم  

شاید برای حادثه باید  

گاهی کمی عجیب ترازاین باشم  

 

 

قیصرامین پور

...

مادرها  

خود ندارند  

موجوداتی بی خود هستند ! 

 

چشمامو بستم دوباره توی صحن انقلابم  

نرود بی مدد لطف تو کاری ازپیش !

چند تا کتاب سیاسی ازنمایشگاه کتاب خریده بودم یه کم مزمزه شون کردم خستم کردند رهاشون کردم به امان خدا ...

چند روزیه «سقراط هایی ازگونه ای دیگر» عابد جابری رو شروع کردم. شیرینه و دلچسب و فکرنواز، جابری دراین کتاب با کالبد شکافی سنت و فرهنگ اسلامی طیفی ازروشنفکران رو شناسایی می کنه که قبلا به مخیله ام هم رسوخ نمی کرد این تیپ آدما روشنفکرمحسوب بشن. گذشته ازاین٬ اینطورکه ایشون پیش میره گویی بناست عربها  ریشه شکل گیری روشنفکری در اروپای سده های میانه باشن ، بخونم ببینم جریان به کجا می رسه ... 

یادم اومد ازچند قسمت اخیرمختارنامه و طعم عجم گرایی شدیدش و  کتابی که برعکس جابری، نهضت ترجمه رو کمپلت دستاورد بزرگ ایرانیها معرفی کرده بود و سیرفلسفه درجهان اسلام ماجد فخری و انتقادای تند استاد ارشادی نیا به عرب گرایی اون و  ...

یه کم این جهت گیری های ویژه٬ ذهنمو درگیرکرده  حس میکنم کمی غیرعادی بنظر میرسه .... 

درکل باسواد اندکم دراین اثرنکته ای دیدم که دراثرهای دیگه کمتر دیده میشه اونم روشمندی بحث جابری است که البته فهمش برام یه کم ثقیله .... 

کاش یکی که این کتابو خونده پیدامیشد و کمکی کمکم می کرد.  

فعلا سراج رو دریابیم  : 

من خرابم زغم یارخراباتی خویش  

می زند غمزه او ناوک غم بردل ریش